۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

تحلیل بهزاد نبوی از آرايش انتخاباتي اصلاح طلبان



بهزاد نبوي: افزايش سريع آراي ميرحسين دور از حد انتظار من بود
31 روز باقي مانده تا روز سرنوشت ساز انتخابات رياست جمهوري دهم، به اندازه يي اهميت دارد که بسياري از فعالان سياسي اصلاح طلب، رقم خوردن نتيجه اين مبارزه سياسي را منوط به نحوه برنامه ريزي و مديريت صحيح «داشته هاي» طرفداران «تغيير وضع موجود» مي دانند؛ اينکه آنها به رغم همه محدوديت ها و «موانع محيطي» ايجاد شده عليه اين جناح سياسي، اين توانايي را نشان دهند که امکان انتقال سيگنال هاي درست به جامعه براي مشارکت حداکثري هواداران اصلاحات را دارند. علاقه مندان به مسائل سياسي ايران نيک مي دانند در چنين شرايط حساسي، نقش چهره هاي باتجربه اصلاح طلب تا چه اندازه تعيين کننده است و بي شک بهزاد نبوي يکي از اين چهره هاست. نايب رئيس مجلس ششم اين روزها به عنوان رئيس هيات اجرايي سازمان مجاهدين انقلاب بيش از گذشته در اتاق خود در طبقه چهارم دفتر سازمان، به رصد کردن امور انتخابات و تدوين استراتژي براي به نتيجه رسيدن تلاش هاي همه اصلاح طلبان مشغول است.
--------------------------------------------------------------------------------

- زماني که اصلاح طلبان اوايل تابستان سال گذشته تصميم به مشارکت در انتخابات رياست جمهوري گرفتند، از اجماع روي يک کانديداي واجد شرايط به عنوان پيش شرط اساسي پيروزي نام برده مي شد اما به تدريج اين بحث منتفي شد. امروز منتقدان بر افتراق ميان سبد آراي دو کانديدا تاکيد کرده و معتقدند لزوماً اجماع به سود اصلاح طلبان نيست. به نظر شما اجماع مي تواند در همان مرحله اول کانديداي اصلاح طلبان را پيروز انتخابات کند؟

سوال شما دو قسمت دارد؛ اول اينکه آيا اجماع خوب است يا نه و دوم آيا اجماع مي تواند در مرحله اول نتيجه انتخابات را مشخص کند. بهتر است ابتدا در مورد بخش اول توضيحاتي را ارائه کنم. از همان روزهاي نخست که بحث انتخابات دوره دهم رياست جمهوري مطرح شد، سازمان همه گروه هاي اصلاح طلب را تشويق مي کرد نامزد مورد نظر خود را پيشنهاد کنند و معتقد بود هيچ اشکالي ندارد که هر حزب، گروه و حتي فرد مستقل در ميان اصلاح طلبان که خود را براي نامزدي رياست جمهوري صالح و توانا مي بيند وارد صحنه شود و حرکت کند چراکه خود اين حرکت ها به جامعه هم حرکت داده و زمينه مساعدي را جهت ايجاد موج اجتماعي پديد مي آورد، اما تا همين امروز هم از حضور نامزدهاي مختلف مورد تاييد گروه هاي اصلاح طلب استقبال مي کنيم. در عين حال معتقد بوده و هستيم، اين نامزدهاي مختلف بايد در نهايت اجماع کنند. چرا اجماع؟ اين اجماع براي جلوگيري از تقسيم آراي يک جناح سياسي ميان نامزدهاي مختلف است. البته همان طور که اشاره کرديد بعضاً مباحثي هم مطرح مي شود که ممکن است دو نامزد اشتراک آرايي با يکديگر نداشته باشند يعني هر کدام از آراي جداگانه برخوردار باشند؛ اين هم نياز به بررسي دارد.

-بر سر راهکارهاي اين بررسي مورد اشاره جنابعالي، بحث وجود دارد و تاکنون نتيجه مشخصي نيز حاصل نشده است. به نظر شما از چه طريقي مي توان به ميزان تقريبي مقبوليت کانديداهاي اصلاح طلبان پي برد؟

در سال گذشته براي اين امر، راه هاي مختلفي پيشنهاد شد؛ از تشکيل کنگره اصلاح طلبان يا همان پارلمان اصلاحات تا شوراي حکميت. به نظر سازمان مجاهدين انقلاب، بهترين راه رجوع به نظر مردم و استفاده از ابزار نظرسنجي است.



ما در انتخابات رياست جمهوري دهم اين بحث را نداشته و نداريم که چه کانديدايي در ميان کانديداهاي مورد تاييد اصلاح طلبان داراي خصوصيات برجسته تري نسبت به ديگران است. البته حداقل هايي وجود دارد که نامزدهاي ما بايد حائز آنها باشند اما به اينکه يکي از آنها بايد شاخص ترين و برجسته ترين خصوصيت را داشته باشد تا بقيه به گرد پاي او هم نرسند اصلاً اعتقادي نداريم. ما تنها يک عامل را مهم دانسته و مي دانيم و آن اينکه را ي آوري کدام يک بيشتر است. به همين دليل شرط اجماع را هم راي آوري بيشتر داوطلبان نامزدي دانسته و مي دانيم. ممکن است يکي از کانديداها توانايي مديريت بهتري داشته باشد، ديگري مصمم تر و شجاع تر عمل کند، يکي بااخلاق تر باشد و ديگري از امکان بسيج توده هاي مردم بهره مند باشد. براي ما اين مهم است که کدام کانديدا مي تواند نظر مردم را در شرايط بحراني کشور جلب کرده و وضع موجود را تغيير دهد. حتي براي پيروزي نامزد عاقلي از طيف مقابل هم که اين خصوصيات را داشته باشد- در صورت وجود نامزدي از طيف خودمان- دعا مي کنيم.

- اين به اين معني است که طرح موسوم به «دولت وحدت ملي» را قابل بررسي مي دانستيد؟

آن طرح از سوي احزاب و گروه هاي اصلاح طلب مطرح نشد اما اعتقاد ما اين بود که حتي اگر کانديداي غيراصلاح طلب سالم، عاقل، معتدل و راي آور وجود داشته باشد بسيار خوب است و بايد براي پيروزي اش دعا کرد، البته به شرط آنکه در جبهه اصلاحات چنين کانديدايي وجود نمي داشت و با وجود چهره هاي شاخص و داراي ويژگي راي آوري ترجيح داديم خودمان چنين کانديدايي را به جامعه معرفي کنيم. به همين دليل سازمان به اجماع بر اساس راي آوري اعتقاد دارد و اين اعتقاد هنوز هم به قوت خود باقي است يعني هيچ مشکلي براي فعاليت ستادهاي انتخاباتي کانديداهاي مختلف وجود ندارد. نهايتاً اگر در فرصت کافي براي تصميم گيري، نمايندگان کانديداهاي مختلف با هماهنگي يکديگر اقدام به نظرسنجي علمي و دقيق کنند بعد از اعلام نتايج آن مي توان بررسي کرد چه بخشي از آرا داراي همپوشاني است و کدام بخش ها داراي افتراق است. اگر نظرسنجي نشان داد مثلاً دو نامزد فعلي اصلاح طلبان به طور کلي داراي پايگاه اجتماعي متفاوت هستند، سخن مدافعان حضور دو کانديدا در انتخابات قابل پذيرش است.

- به نظر شما پايه آراي دو کانديداي امروز اصلاح طلبان چه ميزان همپوشاني دارد؟

معمولاً اين گونه نيست که همپوشاني صددرصدي ميان دو کانديداي يک جناح سياسي وجود داشته باشد. يعني همه افرادي که به يک نامزد خاص راي مي دهند- در صورت انصراف کانديداي مورد حمايت خود- به طور قطع به سمت کانديداي ديگر نخواهند رفت، اما اگر با بررسي نتايج نظرسنجي مشخص شد در صورت انصراف يکي از کانديداها، بخش قابل توجهي از آراي او به سبد کانديداي ديگر اصلاح طلب منتقل مي شود، به نظر من راه صحيح اجماع است.

-برخي اصلاح طلبان اعتقاد دارند اکنون فرصت لازم براي بررسي پيامدهاي انصراف يکي از کانديداها به سود ديگري وجود ندارد و شايد به صلاح هم نباشد.

به نظر مي رسد فرصت کافي وجود دارد. حدود 40 روز تا انتخابات زمان داريم و معتقدم حتي بعد از ثبت نام و مرحله بررسي صلاحيت ها هم دير نيست يعني تا زمان آغاز رسمي تبليغات هم مي توان اين گزينه را عملي کرد. در ايام رسمي تبليغات اعلام اجماع داراي اثرات مثبتي خواهد بود. تصور مي کنيم تا پايان ارديبهشت مي توان روي اجماع به توافق رسيد. با اطلاعاتي که ما داريم، خيلي هم بعيد نيست چنين اتفاقي رخ دهد.

-به رغم مقاومت هاي جدي که هسته فرماندهي جناح مقابل اصلاحات براي اعلام کانديداتوري چهره ديگري جز رئيس دولت نهم از خود نشان داد، يکي ديگر از چهره هاي منتسب به اين جناح هم بيانيه نامزدي خود را منتشر ساخت. در عين حال اين نگراني در ميان هواداران اصلاحات وجود دارد که اگر پيش بيني حضور رئيس دولت به عنوان تنها کانديداي طرف مقابل به حقيقت بدل شود، وجود دو کانديداي اصلاح طلب- صرف نظر از نتيجه- برازنده نيست. آرايش طرف مقابل واقعاً همين است؟

جناح مقابل و بسياري از حاميان اوليه رئيس دولت نهم در حال حاضر منتقد سرسخت وي به شمار مي روند اما بعيد به نظر مي رسد اجازه داده شود منتقدان اصولگراي دولت، کانديداي جدي معرفي کنند. بايد به يک نکته مهم توجه شود. در ميان داوطلبان قبلي و فعلي مورد حمايت طيف اصلاح طلب، اختلاف نظر جدي وجود ندارد. به بيان ديگر در ميان آقايان خاتمي، موسوي و کروبي مساله حاد و غيرقابل حلي مطرح نيست. مباني، مواضع و ديدگاه هاي هر سه شخصيت تقريباً شبيه هم است، حال آنکه در طرف مقابل واقعاً اختلافات جدي و ريشه داري بروز کرده است. برخي نقدهايي که حاميان اوليه آقاي احمدي نژاد به ايشان دارند، بسيار جدي و اساسي است. درست است که در مواضع رسمي خود اعلام مي کنند هم حمايت مي کنند و هم انتقاد، منتها بسيار عجيب است که آنها چگونه و به چه دليلي از دولتي که کارآمدي و حتي صداقت آن- با عملکرد چهار سال گذشته- از سوي خود اين افراد بارها محل ترديد قرار گرفته و مي گيرد، حمايت مي کنند.
-اما اين موضوع هم بارها مطرح شده که نقدهاي وارده بعضاً به دليل بي توجهي دولت نهم به بعضي خواسته هاي آنها در انتصاب مديران است و در موقع لزوم اين مسائل در مقابل «خطر دشمن مشترک» براي آنها بي رنگ مي شود.

خير. به نظر من و بسياري از تحليلگران، عمق اختلافات جناح راست و طيف هاي مختلف آن کم سابقه است. يکي از آقاياني که از رئيس دولت فعلي حمايت کرده، در همان حال اعلام کرده بايد رئيس دولت بگويد چه بر سر بيش از 250ميليارد دلار درآمد نفتي آمده است. «يا ته صندوق ارزي سوراخ بوده يا درش باز بوده،» اين نقد به تنهايي براي اثبات عدم کفايت يک دولت کافي است. سکوت آنها به نظر مي رسد تنها يک دليل داشته باشد و آن اينکه اجازه پيدا نکرده اند کانديداي جدي ديگري را معرفي کنند.

-ممکن است در ايام ثبت نام، برخي از آنها بخواهند ناگهان وارد عرصه شوند تا يک «شوک انتخاباتي» به سود خود در پايگاه هاي سنتي اصولگرايان ايجاد کنند؟

در آن مقطع عملاً اثري نخواهد داشت چرا که زمان از دست رفته و کاري از پيش نخواهند برد. در طول چند ماه گذشته برخي افراد منتسب به آنها حتي ستاد تشکيل دادند، اما بعد از مدتي به شکل نامعلومي از صحنه خارج شدند. چون وضع آراي رئيس دولت فعلي بسيار متزلزل است، اجازه داده نمي شود کانديداي راي آوري از ميان شان به صحنه بيايد و هيچ گونه ريسکي پذيرفته نيست.

-نگرانند شکست احتمالي رئيس دولت نهم به پاي آنها هم نوشته شود؟

نگراني آنها از اين لحاظ نيست. ممکن است اگر کار به خودشان واگذار شود، کانديداي ديگري هم معرفي کنند، اما اين اجازه به آنها داده نخواهد شد. در حالي چنين اجازه يي داده نمي شود که رئيس دولت نهم چند ماهي است عملاً همه فعاليت ها را در جهت کسب راي انجام مي دهد که حتي بارها اعتراض دو کانديداي اصلاح طلبان را در پي داشته است. ممانعت از رقابت حاميان سابق احمدي نژاد با وي و معرفي نامزد، نشان مي دهد همچنان نگراني جدي از راي آوري او وجود دارد.

-اما حاميان دولت معتقدند اين روش معمول دولت است و حتي در طول دوران فعاليت يک بار حاضر نشدند انتقادات به اين شيوه را بپذيرند.

اگر چنين است، چرا همه اتفاقات در اين دو ماه آخر عمر دولت رخ مي دهد؟ همه اضافه حقوق ها و امتيازات، تمامي «بخشش ها» و توزيع مادي و غيرمادي در طول اين دو ماه در حال انجام است. صدا و سيما هم که از بابت تبليغ دولت هيچ حد و مرزي ندارد. البته مدتي است برخي بخش هاي خبري مشهور آن در اثر فشارها تغيير تاکتيک داده اند. مثلاً 30/20 ظاهراً به طور مساوي از نامزدها سخن مي گويد که آقاي احمدي نژاد هم ممکن است کانديدا شود و بيشتر راجع به آقايان موسوي و کروبي خبر پخش کرده و درست بخش هايي از سخنان کانديداهاي اصلاح طلب را گزينش مي کنند که حدس مي زنند به واسطه آنها مي توانند تا حدودي راي اصلاح طلبان را بشکنند. سعي مي کنند حتي اين گونه القا کنند که آقاي احمدي نژاد در تلويزيون مظلوم واقع شده و اخيراً اعتراضات حاميان دولت به صدا و سيما را که نوعي فرافکني است هم نشان مي دهند تا از فاکتور مظلوم نمايي استفاده ببرند. اما همه متوجه هستند همه بخش هاي صدا و سيما و کل اخبار، حتي بخش هاي غيرانتخاباتي 30/20 و آگهي قبل و بعد از آن که به شرکت نفت، گاز و پتروشيمي، وزارت نيرو و ... تعلق دارد همه در تبليغ و پوشاندن نقاط ضعف دولت نهم است. چنين تبليغاتي به سود يک دولت، در سال هاي پس از انقلاب، حتي در هفته دولت سابقه نداشت. نکته جالب توجه اين است که مبداء تاريخ کشور که هيچ، تاريخ انقلاب هم، سال 1384 به بعد است. يعني آغاز همه تحولات جامعه از سال 84 است و قبل از آن مردم ما طي قرون و اعصار بدبخت و بيچاره بودند و دولت هاي ديگري نيز در اين نظام به فعاليت نپرداخته اند و هرچه هست، از 84 به بعد است، يعني انقلابي بزرگ تر از انقلاب اول در اين مدت رخ داده و همه اخبار و رويدادها حول اين تحولات گردش مي کند. اين بهترين نوع تبليغ انتخاباتي براي دولت نهم است. اين کارهايي که صورت مي گيرد از نگراني بسيار شديد محافل حامي دولت حکايت دارد و جالب است که مردم هم شدت اين تبليغات جهت دار را فهميده اند؛ اينکه چقدر شتابزده و با هول و هراس اين حجم وسيع تبليغات صورت مي گيرد. دولت پشت سر هم و بدون وقفه به استان هاي مختلف مي رود و کاخ رياست جمهوري تقريباً خالي از هرگونه فعاليت است و تار عنکبوت گرفته است.

واقعيت اين است که خود اصولگرايان هم اين را فهميده اند و در يکي از مصاحبه هاي تلويزيوني، يکي از حاميان دولت در مجلس به طنز در اين باره گفت؛ «دولت آنچنان عشق به خدمت دارد که قوانين را فراموش مي کند»، اما آنقدر شرايط حساس است که اجازه فعاليت به منتقدان دولت نهم داده نمي شود. پس استراتژي محافل حامي دولت فعلاً حول دو محور متمرکز شده است. نخست آنکه به رغم عيان بودن و آگاه شدن بخش زيادي از مردم از موج تبليغاتي عظيم براي دولت در همه رسانه ها، استان ها، شهرها و روستاها، اين تبليغات تا روز انتخابات ادامه خواهد داشت. دوم از ورود کانديداي راي آور از سوي حاميان سابق آقاي احمدي نژاد و طيف مخالف دولت، جناح راست، به صحنه انتخابات ممانعت خواهد شد. من حتي معتقدم جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم که به رغم همه فشارها تاکنون حاضر به اعلام حمايت از دولت نهم نشده اند، احتمالاً با گذاشتن فشارها از حد فعلي مجبور خواهند شد اعلام موضع کرده و از رئيس دولت نهم حمايت کنند.

- اصلاح طلبان تنها راه کاهش نگراني درباره صيانت از آرا را مشارکت گسترده واجدان شرايط در انتخابات مي دانند، اينکه اگر اختلاف آرا از يک عدد مشخص بالاتر رود، امکان مهندسي انتخابات از ميان مي رود. محاسبه شده هرچه ميزان مشارکت از 30 ميليون فراتر رود، به همان ميزان شانس رئيس دولت نهم و آراي ثابت پايگاه هاي حامي وي کاهش مي يابد. آيا براي چنين مشارکتي به «موج» اجتماعي مانند دوم خرداد نياز است و اساساً جامعه اکنون در شرايط بسيج توده يي قرار دارد؟

من نمي دانم اسم اين دعوت از مردم را چه بايد گذاشت؛ موج، مشارکت حداکثري يا ... اما تاکيد مي کنم اصلاح طلبان بايد از مردم درخواست کنند وارد صحنه شوند. خوشبختانه در اين دوره گروه هاي معتقد به تحريم و مبلغان عدم شرکت در انتخابات را نمي بينيم. آنها دريافته اند تحريم انتخابات در برخي دوره ها از سوي آنها و القاي آن به جامعه چه بلايي بر سر مردم و کشور آورده است. اساساً انتخابات شوراي شهر دوم در تهران، مقدمه انتخابات رياست جمهوري نهم و اوضاع و احوال کنوني کشور است که متاسفانه در اثر تحريم اعلام نشده انتخابات توسط مردم آن اتفاق رخ داد آن هم در شرايطي که به جرات مي توان گفت قبل و بعد از پيروزي انقلاب انتخاباتي به آزادي انتخابات شوراهاي دوم برگزار نشد. به نظر من حتي انتخابات دوره اول و دوم مشروطه هم با شوراهاي دوم برابري نمي کند. مردم تهران مشارکت حدود 10 درصد واجدين شرايط را در آن انتخابات داشتند و تبعات آن امروز بهتر از قبل مشخص است. اي کاش اثر آن فقط به شوراي تهران ختم مي شد، اما همگان ديدند براي انتخابات رياست جمهوري نهم برنامه ريزي کرده بودند. تصور مي کنم ديگر در اين کشور کسي پيدا نشود که فکر کند با عدم شرکت در انتخابات مي توان مشکلات کشور و مردم را حل کرد و اين پيام بسيار مهمي است.

-يعني اعتقاد داريد اين انتخابات با مشارکت بالاي مردم همراه خواهد بود؟ اما برخي محافل جناح راست و رسانه هاي آنها اعلام مي کنند تنور انتخابات آن گونه که بايد، گرم نيست.

من فکر مي کنم به دلايلي که برشمردم و نارضايتي عميق مردم از شرايط و حضور کانديداهاي شاخص، به طور اتوماتيک چه موج ايجاد شود چه نشود، مردم با يک محاسبه اجمالي به اين نتيجه خواهند رسيد که پاي صندوق آمدن بهتر از نيامدن است. به نظر مي رسد مردم ترجيح خواهند داد به مناسب ترين فرد- حتي نسبي- راي دهند تا اينکه با راي ندادن خود نامناسب ترين فرد را به پيروزي برسانند. مردم دو راه دارند. ممکن است عده يي بگويند نامزدهاي موجود، نامزد مورد نظر ما نيستند. بايد به آنها گفت مناسب ترين کانديدا نسبت به بقيه مي تواند درصدي از خواسته هاي آنان را محقق سازد يا حداقل جلوي فجايع بيشتر را بگيرد و در اثر شرکت نکردن، فردي رئيس جمهور مي شود که مردم هر روز بدتر شدن اوضاع را به چشم مي بينند و کاري از دست شان برنمي آيد. بايد نسبي راي داد. درست است، ممکن است اين گروه از جامعه نظرات و خواسته هايي داشته باشند که در اين دوره تامين نشده است، اما اگر به مناسب ترين فرد راي ندهند، راه دوم را انتخاب کرده اند يعني سکوت کرده اند و سبب شده اند آن که از نظر همان گروه نيز نامناسب ترين فرد به شمار مي رود، کشور را اداره کند.

- تحريمي ها استدلال مي کردند با عدم مشارکت مي توانند به پايگاه اجتماعي نظام ضربه بزنند. احتمال مي دهيد اين دوره هم با همان تحليل فعاليت کنند؟

آنهايي که تصور مي کردند با روي کار آمدن نامناسب ترين فرد، مشکل کشور به طور اساسي حل مي شود، مشاهده کردند چنين اتفاقي به سادگي و در کوتاه مدت رخ نخواهد داد. آنها هيچ گاه به اين سوال ما پاسخ ندادند که اساساً اگر چنين اتفاقي هم رخ دهد، آيا به نفع کشور و مردم است؟ فکر نمي کنم کسي معتقد باشد اين اتفاق خوبي است. کشورهايي که چنين اتفاقي را تجربه کرده اند اکنون شرايط بي ثبات و نامساعدي دارند و نبايد از چنين وضعي استقبال کرد. تصور من اين است که مردم اين بار نه به صورت موج که با منطق و به تعداد قابل توجهي به پاي صندوق ها خواهند آمد. مردم مي خواهند کشور را از وضع موجود نجات دهند و بر اين اساس شعار همه ما بايد تغيير وضع موجود باشد. من نبايد فقط به تحقق ايده آل هاي تشکل و حزب متبوع خود فکر کنم و ديگران هم همين طور. تنها بايد به رها شدن از شرايط فعلي انديشيد. اگر مردم با اين هدف وارد صحنه شوند ممکن است تا روزهاي نزديک به انتخابات ايجاد موج احساس نشود اما در روز انتخابات مردم به صورت گسترده در رقم زدن سرنوشت خود مشارکت کنند. اما درباره اينکه رسانه هاي وابسته به جناح مخالف اصلاحات چندان به مشارکت حداکثري نمي پردازند يا برنامه هاي جدي و اثرگذاري را تدارک نديده اند، من شنيده ام به آنها نداهايي داده شده که اصطلاحاً «فتيله» انتخابات را خيلي بالا نکشند تا مشارکت از حدي که در نظرسنجي هاي فعلي نشان مي دهد - 50 درصد - فراتر نرود. البته ديده ايم چگونه راديو و تلويزيون و خبرگزاري ها و روزنامه هاي وابسته به دولت مي توانند مشارکت 50 درصدي را با 60 يا 70 درصد اعلام کنند و بعد از انتخابات ديگر صداي اعتراض به اين اعلام آمار خلاف واقع در ميان ساز و دهل پيروزي به گوش کسي نمي رسد. در انتخابات مجلس هشتم شاهد چنين وضعيتي بوديم.

-اگر به عنوان يک چهره شاخص اجرايي اصلاح طلبان بخواهيد يک استراتژي تا روز اعلام نتايج تدوين کنيد که اولاً عمليات رواني طرف مقابل و اتفاقاتي مانند کارناوال عصر عاشورا را خنثي کند و از سوي ديگر مشوق حضور مردم باشد، بر چه مولفه هايي تاکيد مي کنيد؛ نقد دولت يا شرح توانايي هاي اصلاح طلبان؟

اولاً هر حزب و گروه اصلاح طلب بايد با تمام توان نامزد مورد حمايت خود را تبليغ کند. اصلاح طلبان ضمن آنکه نبايد هيچ کانديدايي را تخريب کنند، بايد حتي از نقد نامزد همسوي خود اجتناب کنند. اصلاح طلبان دو نامزد دارند که هر کدام مورد تاييد برخي احزاب و چهره هاي اصلاح طلب هستند. هر مجموعه يي بايد صرفاً به تبليغ مثبت بپردازد.

-دليل شما احتمال تکرار وقايع انتخابات سال 84 است؟ اينکه برخي نقدها سبب شد همه آراي اصلاح طلبان در مرحله دوم پشت سر نامزد مورد حمايت آنها قرار نگيرد؟

من در همان مقطع در مرحله اول هم به شدت حتي با نقد کانديداهاي همسو با اصلاح طلبان مخالف بودم. خوشبختانه در اين دوره اين عقلانيت کاملاً حاکم شده و ان شاءالله اين اتفاق ديگر رخ نخواهد داد. ثانياً علاوه بر تبليغ نامزد خودمان و عدم نقد نامزد ديگر گروه هاي اصلاح طلب، بر مشترکات تاکيد کرده و نقد وضع موجود و دولت نهم را در دستور کار قرار دهيم. غير از خود آقاي احمدي نژاد، هر فرد ديگري که کانديدا شود، ناقد وضع موجود است و اين بايد محور فعاليت ما باشد. الحمدلله روي هر حوزه و محور مهمي که دست گذاشته شود سراپا «توفيق و افتخار» است، از فوتبال و اتفاقات کم نظير آن در دوران مديريت دولت نهم تا اقتصاد، سياست خارجي و فرهنگ همه و همه قابل نقد و محل اعتراض است. همه اينها نمونه عملکرد يک مديريت ناکارآمد است. انتخاب يک سرمربي براي تيم ملي فوتبال امروز به يک معضل ملي تبديل مي شود و جالب است که بعد از انتخاب شدن هم در کمتر از چند روز ناچار به عزل او مي شوند. مگر مديريت ناکارآمد معنايي جز اين دارد؟ اگرچه اين روزها «سيئات» را به عنوان «حسنات» نشان مي دهند. مثلاً حضور ناموفق در يک اجلاس بين المللي و آسيب رساندن به جايگاه جهاني ايران و اصول سياست خارجي نظام را به عنوان يک افتخار تاريخي تبليغ مي کنند. اما مردم قدرت تحليل و تشخيص دارند و به هر شکل ممکن در دنياي پيشرفته امروز از کانال هاي ديگر اخبار درست را دريافت مي کنند و مي فهمند آنچه تبليغ مي شود واقعيت ندارد. در همه زمينه هايي که نقد وجود دارد تلاش مشترک دو کانديدا هم بسيار موثر است. همان طور که اخيراً کميته مشترک صيانت از آرا ميان دو نامزد اصلاح طلب تشکيل شده و اين مي تواند در ساير حوزه هاي داراي اشتراک هم اتفاق بيفتد. اين بسيار عالي است و صيانت از آرا با توجه به اخبار نگران کننده يي که به ما رسيده در اين مقطع اجتناب ناپذير مي نمايد.

-اخبار خاص و موردي در اختيار داريد؟

به عنوان يک نمونه جديد، در وزارت کشور يک اداره کل انتخابات وجود دارد. اخيراً 16 نفر از پرسنل 22 نفري آن تغيير کرده و از بيرون افرادي را به جاي آنها آورده اند. هشت نفر از آنها در دو مرحله به ساير بخش هاي وزارت کشور منتقل شده و هشت نفر ديگر هم با هماهنگي هاي فشرده يي که صورت گرفته، در کشاکش جريان انتخابات حکم بازنشستگي خود را دريافت کرده يا خواهند کرد. اينها کارشناسان بي طرف و بدنه کارشناسي به شمار مي روند و در همه دولت ها بوده اند. تشکيلات انتخاباتي هر استان هم به وسيله پارتيشن از هم جدا شده است به طوري که هيچ کدام از شيوه کار و نتايج استان ديگر مطلع نخواهد شد. افراد جايگزين هم عمدتاً افراد جديد و غيرحرفه يي در برگزاري انتخابات هستند.

-جابه جايي هاي فعلي و انتقاد برخي چهره هاي نزديک به دولت به برخي شرکت هاي ثروتمند دولتي نيز انتقاداتي در پي داشته اما دولت اعلام مي کند در تداوم روش سه سال و نيم اخير است. اين تغييرات چه اهدافي را دنبال مي کند؟

به مصرف انتخاباتي اين تحولات توجه زيادي شده است. کميته مشترک صيانت از آرا براي مقابله با همين تحرکات پيش بيني شده اگرچه طرف مقابل مي خواهد اصلاح طلبان را از صيانت قانوني از آراي خودشان هم محروم کند. يعني اصلاح طلبان حق ندارند با ابزارهاي کاملاً قانوني و مصرح در قانون انتخابات از آراي مردم حفاظت کنند. ممکن است اين مقدمه يي باشد براي اينکه نمايندگان کانديداهاي اصلاح طلب را براي نظارت بر امر انتخابات به شعب اخذ راي راه ندهند. کار به جايي رسيده که سخنگوي شوراي نگهبان اعلام کرده تشکيل کميته صيانت از آرا غيرقانوني است و من تعجب مي کنم بر چه مبنايي اين حرف زده شده است. در قانون انتخابات صريحاً تاکيد شده نامزد رياست جمهوري و مجلس حق دارد نمايندگاني را براي نظارت بر انتخابات به شعب اخذ راي روانه کند. حتي نامزد رياست جمهوري حق دارد در هيات هاي اجرايي هم نماينده داشته باشد. دولت موظف است اين امکان را فراهم کند و براي متخلفان، در قانون مجازات سنگين در نظر گرفته شده است.

-اما در انتخابات شوراهاي سوم و مخصوصاً مجلس هشتم اين اتفاق رخ داد. مکانيسم اجرايي شما براي جلوگيري از تکرار آن چيست؟

اگر آن اتفاق رخ دهد، ديگر بايد گفت «انالله و انا اليه راجعون». به موضوعاتي اشاره نکنيد که اصلاح طلبان نمي توانند يا بنا ندارند روش ديگري را براي احقاق حقوق خود انتخاب کنند. (خنده) نامزدها در صورت بروز چنين اتفاقي بايد بررسي کنند آيا بدون حضور نمايندگان خود با اطلاعاتي که دارند و بعضاً به عرض رسيد، مي توانند به سلامت انتخابات اطمينان داشته باشند؟ آيا نسبت به ترکيبي که در استان ها در حال چيده شدن است، همسويي ميان مجريان و ناظران، ترکيب اداره کل انتخابات وزارت کشور و ... مي توانند بي تفاوت باشند؟ بايد دقت کرد.

-ستادهاي آقاي ميرحسين موسوي در شرايطي تشکيل شده که چهره هاي شاخص اصلاح طلب و جوانان هم در حال فعاليت براي آقاي خاتمي بودند. در عين حال همه سلامت و پايبندي اعضاي ستاد مهندس موسوي را قبول دارند اما بحث برسر احتمال برخي اختلاف سليقه هاست. چگونه مي توان در اين مدت کوتاه باقيمانده، از تمام پتانسيل جبهه اصلاحات بهره گرفت؟

شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات تصويب کرد ستاد آقاي خاتمي با نام «ستاد ائتلاف اصلاح طلبان حامي موسوي» فعاليت خود را آغاز کند و اين فعاليت هم به تازگي آغاز شده است. بنا به مصوبه آن شورا، احزاب اصلاح طلب در مرحله اول بايد همه امکانات خود را در اختيار ستادهاي مهندس موسوي درسراسر کشور قرار دهند به هر ميزاني که آنها نياز داشته باشند. مازاد اين امکانات در اختيار ستاد ائتلاف اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت و اين ستاد تقريباً همان ترکيبي را خواهد داشت که در ستاد آقاي خاتمي داشت.

-برخي معتقدند شيب حرکتي مهندس موسوي، به شکل قابل قبولي در حال مثبت شدن است و تا حدودي فقدان حضور فعال ايشان در عرصه سياسي در سال هاي گذشته در حال جبران است، اما برخي هم عکس اين نظريه را دارند و آن را ديرهنگام مي دانند. اعتقاد خود شما به عنوان وزير دو کابينه ايشان چيست؟

افزايش سريع آراي ايشان دور از حد انتظار من بود. او به عنوان فردي که 20 سال در صحنه فعاليت هاي علني سياسي نبود، کار دشواري در پيش داشت، اما به نظر مي رسد به سرعت اين خلأ در حال پر شدن است و نظرسنجي ها نيز آراي وي را رو به پيشرفت نشان مي دهد. من با واقع بيني به نتيجه انتخابات اميدوارم

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

مقاله ای از دکتر صادق زیبا کلا م : میر حسین مو سو ی مد یر کار آمدی است و شرایط امروز شخصیتی چون او را می طلبد



دکتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است که علاوه بر اینکه اساسا میرحسین موسوی مدیر کارآمدی است شرایط امروز جامعه نیز شخصیتی چون او را می طلبد. زیبا کلام در مورد ورود مهندس موسوی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری می گوید اگر او در این شرایط پا به عرصه نمی گذاشت باید از او سؤال می کردیم که تعهد شما نسبت به خط امام، اسلام، نظام و انقلاب چه شد؟ و ما باید تا کجا سقوط می کردیم تا موسوی احساس وظیفه و تکلیف می کرد؟. گفت و گوی "کلمه" با دکتر زیباکلام پیش روی شماست. او در گفت وگویی با سایت خبری کلمه گفته است:
دکتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است که علاوه بر اینکه اساسا میرحسین موسوی مدیر کارآمدی است شرایط امروز جامعه نیز شخصیتی چون او را می طلبد. زیبا کلام در مورد ورود مهندس موسوی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری می گوید اگر او در این شرایط پا به عرصه نمی گذاشت باید از او سؤال می کردیم که تعهد شما نسبت به خط امام، اسلام، نظام و انقلاب چه شد؟ و ما باید تا کجا سقوط می کردیم تا موسوی احساس وظیفه و تکلیف می کرد؟. گفت و گوی "کلمه" با دکتر زیباکلام پیش روی شماست. او در گفت وگویی با سایت خبری کلمه گفته است:
آقای مهندس موسوی فرزند انقلاب بوده و دغدغۀ خط امام را دارد،نمی‌توان از او انتظار داشت که در شرایط کنونی نسبت به وضعیت کشور بی‌توجه باشد بلکه با توجه به شرایطی که امروز بر کشور حاکم است تمام کسانی که دغدغۀ نظام و آیندۀ کشور را دارند نگران آن‌اند که واقعاً ما به کدام سمت به پیش می‌رویم؟ در زیر، گفت وگوی صادق زیباکلام را با سایت کلمه می خوانیم: در دوره های گذشته همواره مهندس موسوی یکی از گزینه های اصلی کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری بوده اند. اما هر بار بنا به مصالحی از ورود به عرصه خودداری کرده اند. اما در این دوره ایشان کاندیدای انتخابات شده اند. به نظرشما چه تغییری در وضعیت کنونی کشور به وجود آمده است که برخلاف دوره های گذشته موسوی چنین تصمیمی گرفته است؟ این پرسشی است که غالباً از آقای میرحسین موسوی می‌شود. بحث‌های زیادی برای حضور ایشان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ و همچنین در پایان دورۀ ۸ سالۀ ریاست جمهوری آقای خاتمی وجود داشت. از نظر من پاسخ این مسئله چندان پیچیده نیست. آقای مهندس موسوی فرزند انقلاب بوده و دغدغۀ خط امام را دارد،نمی‌توان از او انتظار داشت که در شرایط کنونی نسبت به وضعیت کشور بی‌توجه باشد بلکه با توجه به شرایطی که امروز بر کشور حاکم است تمام کسانی که دغدغۀ نظام و آیندۀ کشور را دارند نگران آن‌اند که واقعاً ما به کدام سمت به پیش می‌رویم؟ اگر نگاهی به وضعیت اقتصادی کشور، جایگاه ایران در عرصۀ بین‌المللی، فرار سرمایه‌ها و همچنین پارامترهای دیگر اقتصادی بیندازیم می‌بینیم که در گذشته مشکلات به این صورت وجود نداشته است. حتی پس از پایان دورۀ ۸ سالۀ ریاست جمهوری آقای هاشمی هم با وجود اشکالاتی که در برخی موارد بر او وارد بود، چنین وضعیتی برای جایگاه کشور در عرصۀ بین‌المللی و شرایط مصیبت‌بار اقتصادی مردم وجود نداشت ضمن اینکه فراموش نکنیم سه سال از چهار سال دورۀ ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد با فروش نفت بشکه ا‌ی ۱۰۰ دلار سپری شده است. در حقیقت در شرایط فعلی اگر کسی مانند آقای موسوی در این عرصه حضور پیدا نمی کرد باید بر او خُرده می گرفتیم که چرا در این شرایط حساس نسبت به کشور و هموطنانش بی‌توجه بوده است. اگر او در این شرایط پا به عرصه نمی گذاشت باید از او سؤال می کردیم که تعهد شما نسبت به خط امام، اسلام، نظام و انقلاب چه شد؟ و ما باید تا کجا سقوط می کردیم تا موسوی احساس وظیفه و تکلیف می کرد؟ * مساله اینجاست که همه کسانی که قصد دارند وارد عرصه انتخابات ریاست جهوری شوند شعارهایی مبنی بر بازگشت به ارزش‌های انقلاب و عدالت‌محوری وجود دارد حتی رییس جمهور محترم هم الان شعارشان همین مساله است. آیا این شباهت تنها یک اشتراک لفظی است؟ ببینید! شما نمی‌توانید حزب یا گروهی را پیدا کنید که در پاسخ به سؤال شما نسبت به شعارهایی چون عدالت‌محوری، آزادی، دموکراسی و رای مردم ابراز بی‌تفاوتی و حتی مخالفت کند. اما آن چیزی که بیانگر میزان توجه هر شخص یا حزب به این اهداف است ارائه دستاوردهای عملی در جهت این شعارها است. باید دید چه کسی در عمل به این شعارها، به چه اندازه دست پیدا خواهد کرد؟ به طور مثال وقتی دولت مساله عدالت محوری را طرح می کند باید ‌آن را در عمل نیز رد یابی کنیم. به طور مثال یکی از آمار هایی که کمیتۀ امداد در ۲۱ بهمن سال جاری منتشر کرده بود نشان می داد که سالیانه ۲۰۰ هزار مراجعه‌کنندۀ واجد شرایط داریم که به دلیل نبود بودجه کافی امکان تحت پوشش قرار دادن آنها برای کمیته امداد میسر نیست. یا در ۶ ماهه اول سال ۸۷ به دلیل مشکلات مالی مردم آمار مراجعه‌کنندگان به شکل قابل توجهی افزایش یافته است. این آمار بسیار نگران‌کننده است. این مساله نشان‌دهندۀ آن است که شما در عین طرفداری از اصول عدالت اجتماعی امکان و توانایی اجرای آن را در عمل نداشته‌اید. پس اساسا تردیدی وجود ندارد که طی سی سال گذشته از زمان انقلاب تاکنون در تمامی دولت‌های پیشین توجه به اصل عدالت اجتماعی یکی از دغدغه‌های اصلی دولت و مسئولین بوده است اما جای سؤال ا ست که آیا طی این ۳۰ سال فاصلۀ طبقاتی بین فقرا و ثروتمندان کاهش پیدا کرده است یا خیر؟ اینکه آقای احمدی‌نژاد اعلام می‌کند طرفدار عدالت اجتماعی هستیم کافی نیست، اقتصاددانان باید بررسی کنند و بگویند در فاصله ۸۴ تا ۸۸ در نتیجه سیاستهای اقتصادی دولت آْیا فاصله طبقاتی کم شده است یا خیر؟ * آرمانهای انقلاب در مسائلی غیر از مسائل اقتصادی نمود بیشتری پیدا می‌کند مانند مسائل سیاسی و فرهنگی. یکی از دلایلی که شما در کتاب خود برای شکل‌گیری انقلاب اسلامی عنوان کردید "استبداد" و در نتیجه تلاش برای رسیدن به آزادی بود وضعیت را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟ با نگاهی کوتاه به کارنامۀ دولت و وزارت ارشاد می‌توان به این نتیجه رسید که کارنامۀ درخشانی در سال های اخیر درباره آزادی نداشتیم. مثلا من خودم تجربۀ زیادی با روزنامه کارگزاران نداشته‌ام و بیشتر سرمقاله‌های خود را در روزنامۀ اعتماد ملی به چاپ می‌رساندم. اما بسته شدن روزنامۀ کارگزاران اتفاق خوبی نبود. یا مثلا اگر نگاه کوتاهی به فشار محسوس دولت بر سازمان صدا و سیما بیندازید خواهید دید که تا چه اندازه صداوسیما برای نقد دولت تحت فشار بوده. شواهد بسیار زیادی هست که به سادگی می توان از آن نتیجه گرفت که آزادی به عنوان یکی از مؤلفه‌های انقلاب اسلامی در دولت نهم چندان جایگاهی ندارد. * با اینکه موسوی یک شخصیت فرهنگی است اما در مورد نظرات اقتصادی ایشان بیشتر گمانه زنی می شود دلیل این مساله را در چه می بینید و فکر می کنید در صورت حضور ایشان در سمت ریاست جمهوری ایران چه سیاستهایی در قبال مسایلی چون آزادی و حقوق بشر خواهند داشت؟ یکی از انتقادهایی که از آقای میرحسین موسوی می‌شود این است که ایشان در دوران نخست‌وزیری خود طرفدار اقتصاد دولتی بوده‌اند. البته قطعاً او مطابق معیارهای آدام اسمیت و اقتصاد آزاد فکر نمی‌کرده اما نباید این مسئله را فراموش کنیم که در آن دوران جنبش سیاسی و اجتماعی ایران به میزان قابل توجهی متأثر از ادبیات چپ بوده است. این ادبیات برای نسل جدید ایران بقدری جذاب و ملموس بود که در دوران پس از دیکتاتوری رضاشاه بسیاری از نویسندگان، روشنفکران، روزنامه‌نگاران، شعرا و دانشگاهیان ما را و بسیاری از جریان‌های طرفدار جبهۀ ملی دکتر مصدق و بالاخره اینکه خیلی از مسلمانان را نیز تحت تأثیر قرار داد. حال آنکه برخی از سیاستمداران کمتر به آنسو گرایش پیدا کردند مانند مرحوم بازرگان و نهضت آزادی و برخی مانند مرحوم شریعتی گرایش بیشتری به آن یافتند و عده‌ای هم به طور کلی سر از مارکسیسم درآوردند و سازمان مجاهدین را تشکیل دادند.در نهایت این تفکرات مانند سیلی تمام جامعه را دربر گرفت و اوج این تفکرات در دهۀ ۴۰ و ۵۰ در دوران انقلاب نمودی عینی پیدا کرد. طبیعتا این ادبیات تا حدودی بر آن دوران سایه انداخته بود اما نکته مهم تر اینکه در آن زمان پرداختن به این سیاست اقتصاد دولتی پرداختی اجباری و ناگزیر بود که در اثر شرایطی چون جنگ و انقلاب به کشور تحمیل شده بود در چنین شرایطی حتی خود نظریه‌پردازان اقتصاد آزاد هم به اجبار ملزم به رعایت حداقل بخشی از قوانین مرتبط با اقتصاد دولتی بودند. اگر دولت ایران را در آن زمان دست آدام اسمیت هم می دادید مجبور بود مانند موسوی عمل کند. من امروز اطمینان کامل دارم که نه تنها آقای میرحسین موسوی که بسیاری از افرادی که در اوایل دهۀ ۶۰ معتقد به اقتصاد دولتی بودند امروز تا حد زیادی از این تفکرات فاصله گرفته‌اند. اما اگر بخواهیم در مورد مسایل فرهنگی و حقوق مدنی سخن بگوییم باید بگویم که من مطمئنم که میرحسین موسوی این مسئله را به خوبی درک می‌کند که امروز با توجه به تحولاتی چون افزایش دانشجویان کشور از ۱۵۰ هزار نفر به ۵/۲ میلیون نفر نمی‌تواند نسبت به مسائل فرهنگی و نیز حقوق و آزادی های مردم بی‌تفاوت باشد. یا مثلا آقای میرحسین موسوی اصلاً اعتقادی به بستن روزنامه ندارد و این را می‌توان از موضع گیری ایشان در قبال بستن روزنامه ها در سال های گذشته دید. * با توجه به اعلام کاندیداتوری موسوی چه آرایش را برای انتخابات پیش رو متصور هستید و بر اساس این آرایش ترجیح و تحلیل شما چیست؟ من معتقد هستم ما اصلاح‌طلبان باید دو مسئله پیروزی در انتخابات و تشکیل دولتی با حداقل کارایی را تفکیک کنیم.درخصوص آقای کروبی می‌توانم بگویم من به پیروزی ایشان در انتخابات و ا ینکه بتواند آنقدر رأی بیاورد که احمدی‌نژاد را شکست دهد تردید دارم. در این بین آقای خاتمی و آقای موسوی باقی می‌مانند. به اعتقاد من شانس پیروزی آقای خاتمی زیادتر از آقای موسوی است. اما آقای خاتمی وقتی در انتخابات پیروز شد تازه در ابتدای مشکلات قرار می‌گیرد چرا که به هر حال نمی‌توان از این واقعیت فرار کرد که دولتی که ایشان تشکیل می‌دهند از همان روز اول با مخالفت، تعارض و مقاومت روبرو خواهد شد و اصولگرایان نمی‌گذارند ایشان کوچکترین حرکتی انجام دهد و می‌توان گفت مملکت کاملاً دو قطبی می‌شود. اما در خصوص آقای میرحسین موسوی باید بگویم درست است احتمال پیروزی آقای موسوی کمتر از آقای خاتمی است اما اگر ایشان بتواند پیروز شود من معتقد هستم مخالفت اصولگرایان با ایشان مثل آقای خاتمی نخواهد بود. شانس ایشان برای تشکیل یک دولت با حداقل کارآمد بسیار زیاد است. دلیل وجود پررنگ این احتمال برای آقای موسوی و عدم این احتمال برای آقای خاتمی این است که حلقۀ اولیه آقای خاتمی مورد مخالفت شدید اصولگرایان هستند که شانسی برای به وجود آوردن دولتی با حداقل کارآمدی نمی‌گذارند اما در مورد آقای موسوی این‌طور نیست چراکه اولاً بخشی از بدنۀ اصولگرایان و شخصیت‌های میانه‌رو و عاقل‌تر اصولگرا با ایشان همکاری خواهند کرد. و اتفاقاً اینان کسانی هستند که اصلاً علاقه‌ای به انتخاب رییس جمهور فعلی برای دور بعد ندارند چرا که ما شاهد انتقادات شدید اینان به آقای احمدی‌نژاد هستیم. تمامی این شخصیت‌ها از بین آقای احمدی‌نژاد و آقای موسوی، مهندس موسوی را ترجیح می‌دهد، این به معنی موافقت کامل اینان با آقای موسوی نیست ولی شرایط سیاسی گاهی اوقات چیزهایی را به ما تحمیل می‌کند و همیشه انتخاب شما یک انتخاب ایده‌آل نخواهد بود. من هم هیچ تردیدی ندارم که بسیاری از منتقدین احمدی‌نژاد درون جناح راست، آقای موسوی را برایشان ترجیح می‌دهند چرا که به این نتیجه رسیده‌اند که هیچ طور نمی‌توان با احمدی‌نژاد کارکرد وضعیت کشور روزبه‌روز بدتر می‌شود. حتی بسیاری از روحانیون کشور نیز رضایت چندانی از آقای احمدی‌نژاد ندارند. در مجموع انتقادات زیادی از آقای موسوی شنیده می‌شود ولی حتی سرسخترین مخالفین و منتقدین ایشان هم توانایی مهندس موسوی در بخش اجرایی را قبول دارند. من تردیدی ندارم در بین موسوی، خاتمی و کروبی، آقای موسوی توان اجرایی بالاتری دارد. * به عنوان سؤال آخر بفرمایید در مورد انتخابات پیش‌بینی دارید؟ در انتخابات سال ۸۷، ۱۷ میلیون نفر به احمدی‌نژاد و ۱۰ میلیون نفر به هاشمی رفنسجانی رأی دادند و در این میان ۲۰ میلیون نفر نیز با صندوق‌های رأی قهر کردند که غالب آنها را اصلاح‌طلبان تشکیل می‌دهند. بنابراین اگر همان ۲۷ میلیون نفر انتخابات قبل دوباره در این انتخابات شرکت کنند هیچ تردیدی وجود ندارد که آقای احمدی‌نژاد پیروز خواهد شد در حالی که به اعتقاد من اگر آقای موسوی بتواند حتی نیمی از آن ۲۰ میلیون نفر را پای صندوق‌های رأی بیاورد کلید موفقیت او خواهد بود. پیشنهاد من برای آقای میرحسین موسوی این است که کمی شجاعانه شعار خود را اینگونه اعلام کند «اگر رأی ندهیم احمدی‌نژاد باز هم رئیس‌جمهور می‌شود».

تحلیلی از محمد علی ابطحی : حضور کاندیدا های متفاوت ، راه جلو گیری از توطئه پیروزی یک مرحله ‌ا ی احمدی ‌نژا د



با تمهیدی که برای انتخاب آقای احمدی‌نژاد در مرحله اول در دست اجراست، باید همه تلاش کنیم
که هر کس را که می‌شناسیم به شرکت در انتخابات دعوت کنیم. از آقایان کروبی و موسوی و حتی محسن رضائی هم باید به صورت جدی بخواهیم که تا آخر بمانند تا این امیدی که به ارسال آقای احمدی‌نژاد با کسب 50 در صد آرا به کاخ ریاست‌جمهوری تبلیغ می‌کنند، را از بین ببرند. به خصوص در شرائط فعلی که تقریبا اکثریت آراء آقایان کروبی و موسوی همپوشانی ندارند و افراد متفاوتی در درون جبهه هواداران تغییر را مخاطب قرار داده‌اند و نتوانسته‌ایم کاندیدائی مثل آقای خاتمی داشته باشیم که صدای تغییر را به درون بدنه جامعه به صورت متمرکز منتقل کند. مرحله دوم انتخابات هرچه برای هواداران آقای احمدی‌نژاد دوران تلخی است، برای اصلاح‌طلبان که هر یک از کاندیداهاشان به دور دوم رسیده باشند، مورد حمایت همه قرار می‌گیرد، دوران راحت و خوبی است. به دلائل فوق گفته، انصراف هریک از کاندیداها به دلیل نبود یک کاریزمای فراگیر و یا شعارهای قطبی، باعث جذب اکثر هوادارانشان به کاندیدای دیگر نخواهد شد و تنها می‌تواند تعداد کسانی را که ممکن است در انتخابات شرکت کنند کم کند و شرائط را برای انتخاب مجدد آقای احمدی‌نژاد قراهم کند. درست است که با هر محاسبه‌ای و با نگاه به هر قشری و با هر نظر سنجی‌ای آقای احمدی‌نژاد نمی‌تواند بالای 50‌در صد آرا را بیاورد اما یادمان نرود که خانم فاطمه رجبی عنوان معجزه هزاره سوم را در مورد ایشان به کار می‌برند. یک وقت دیدید معجزه‌ها شد و این امر ظاهرا ناممکن، ممکن شد. ما قدرت داریم این معجزه را باطل کنیم. تنها راه‌حلش این است که آن‌قدر زیاد در انتخابات شرکت کنیم که این توطئه مرحله اولی را از بین ببیریم. وظیفه ملی ما است که طرفدار هر کسی که هستیم، دیگران را به شرکت در انتخابات دعوت کنیم.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

تحلیلی بر شرایط فعلی اردوگاه اصلاح طلبا ن و را هکا رها

با کناره گيري خاتمي از صحنه انتخابات در 25 اسفندماه 87 تحليل هاي اصولگرايان و اصلاح طلبان در مورد نتايج انتخابات دچار دگرگوني اساسي شد. قبل از کناره گيري، نظرسنجي ها نشان مي داد خاتمي در مرحله اول انتخابات پيروز خواهد شد اما بعد از کناره گيري، برآورد و نظرسنجي هاي انجام شده حاکي از آن است که هيچ يک از نامزدها توان کسب بيش از 50 درصد آراي مردم را در مرحله اول انتخابات ندارند لذا احتمال دومرحله يي شدن انتخابات زياد است. اگر نقش امدادهاي غيبي، و شبهات و نگراني هاي نحوه برگزاري انتخابات به اين تحليل اضافه شود، مي توان در مورد قطعيت رفتن انتخابات به مرحله دوم نيز با ترديد سخن گفت. در چنين شرايطي راه هاي زير براي اصلاح طلبان متصور است.
1- نامزدهاي اصلاح طلبان از دوگانگي به يگانگي برسند و همگي براي پيروزي کانديداي واحد تلاش کنند. طبيعتاً در اين روش موضوع انتقال به مرحله دوم منتفي است زيرا در مرحله اول يا مي بازيم يا مي بريم.
2-نامزدهاي اصلاح طلب به فعاليت خود تا مرحله اول انتخابات (22خرداد) ادامه دهند و آنگاه در صورت راه يافتن يکي از آنها به مرحله دوم، کليه اصلاح طلبان و خواستاران تغيير، روي کسي که به دور دوم راه يافته بسيج شونداما اکنون با ملاحظات جديدي روبه رو هستيم. اولين ملاحظه آن است که تعداد نامزدهاي ما به دو نفر تقليل يافته، درحالي که در سال 84 چهار نامزد اصلاح طلب در صحنه حضور داشتند و در اسفندماه سال قبل نيز قرار بود سه نامزد اصلاح طلب در رقابت انتخاباتي شرکت کنند. دومين نکته اينکه کليه راه ها براي يکي کردن دو نامزد به بن بست رسيده است و طرفداران هريک از نامزدها وضعيت خود را اميدوارکننده تر دانسته و تمايل به انصراف نامزد مورد علاقه خود ندارند. البته طرفداران سيستم دوکانديدايي استدلال هايي دارند که قابل تامل است. به عنوان مثال گفته مي شود يکي شدن کانديداي اصلاح طلبان کل آراي سبد اصلاح طلبي را کاهش مي دهد زيرا به عنوان مثال اگر کروبي کانديداي واحد باشد، بسياري از اصولگرايان معتدل و منتقد احمدي نژاد که به ميرحسين راي خواهند داد هرگز به کروبي راي نمي دهند. از سوي ديگر اگر ميرحسين کانديداي واحد باشد بسياري از چهره هاي مردمي (عمدتاً مربوط به پنج دهک پايين) چندين استان غربي و جنوبي که به کروبي راي مي دهند اگر او نيايد به ميرحسين راي نمي دهند. ملاحظه مي شود سبد راي اصلاح طلبان در صورت حضور دو نامزد به دليل اينکه پايگاه هاي مردمي آنها قدري متفاوت است آراي بيشتري را جمع خواهد کرد تا اينکه فقط يکي از آنها به صحنه بيايد. حال بايد ديد با توجه به شرايط موجود يعني وجود دو نامزد در جمع اصلاح طلبان و انحصار ابزارهاي اجرايي و نظارتي و رسانه يي ملي در دست نامزد اصولگرا چه بايد کرد. تغيير وضعيت موجود بايد مهم ترين شعار انتخاباتي براي کليه اصلاح طلبان و همچنين بخش عظيمي از اصولگراياني باشد که تداوم مديريت فعلي کشور را به سود منافع ملي و مصالح جمهوري اسلامي نمي دانند. در اينجا بحث اين نيست که چه کسي زمام امور کشور را به دست مي گيرد، بلکه مساله اين است که وضعيت فعلي بايد تغيير يابد. يکي از بزرگان مي گفت؛ الان ما بايد دنبال «حول حالنا» باشيم نه «احسن الحال» براي اينکه هرچه بشود از وضع موجود بهتر است. براي تحقق اين موضوع بايد به گونه يي عمل شود که آقاي احمدي نژاد نتواند نيمي از آراي شرکت کنندگان را در مرحله اول حائز شود. يک استدلال رياضي ساده مي تواند راه تحقق موضوع فوق را به ما نشان دهد. درصد آراي رقيب از نسبتي به دست مي آيد که صورت آن آراي احمدي نژاد و مخرج آن ميزان شرکت کنندگان در انتخابات است. براي اينکه حاصل نسبت فوق کاهش يابد بايد با مکانيسم هاي قانوني صورت مخرج را کاهش و مخرج کسر را افزايش داد. صورت مخرج يعني آراي احمدي نژاد موقعي کاهش مي يابد که عملکرد چهارساله دولت نهم با عدد و رقم و با استناد به گزارش هاي رسمي داخلي و بين المللي در معرض ديد مردم قرار گيرد. بايد تبيين شود چگونه در حوزه بين المللي جايگاه ايران سقوط کرده است. بايد وضعيت سياسي داخلي و فضاي فرهنگي کشور با استناد به واقعيات موجود تشريح شود. در حوزه اقتصاد بايد تخلفات قانوني دولت و هرز رفت منابع عظيم ارزي تبيين شود. و اما در مورد مخرج کسر يعني مشارکت مردم؛ بايد در شرايطي که رسانه هاي عمومي و دولتي هيچ گونه تمايلي به تشويق مردم براي حضور در انتخابات ندارند تلاش فراواني براي حضور مردم در پاي صندوق هاي راي به عمل آيد. در اين بخش مهم نيست افراد به چه کسي راي مي دهند بلکه مهم بالا بردن ميزان آراي ماخوذه است. آخرين ولي مهم ترين نکته اينکه اصلاح طلبان کانديداي يکديگر را تضعيف نکنند. اين اشتباه بزرگي بود که در سال 1384 اتفاق افتاد و نبايد دوباره تکرار شود. در مرحله اول انتخابات سال 84 متاسفانه طرفداران نامزدهاي اصلاح طلب براي حمايت و تبليغ نامزد خود تلويحاً يا تصريحاً زبان به نقد ساير نامزدهاي اصلاح طلب مي گشودند. طبق بررسي هاي دقيقي که در اين زمينه انجام شده، در مرحله دوم انتخابات بسياري از طرفداران نامزدهاي اصلاح طلب (کروبي، معين، مهرعليزاده) به رغم اينکه از طرفداران خود خواستند به هاشمي راي دهند، يا به پاي صندوق راي نرفتند يا به احمدي نژاد راي دادند. دليل روشن اين مطلب تبليغات منفي بود که توسط ستادهاي همين آقايان صورت گرفته بود. 1 بايد شرايط و فضاي دوستانه يي در اين انتخابات فراهم آيد تا اگر انتخابات به مرحله دوم کشيده شد، از حمايت کامل رقباي اصلاح طلب برخوردار باشيم. حتي مي توان به گونه يي عمل کرد که برخي از نيروهاي فعال و اصلاح طلب براي ارتقاي راي هر دو نامزد اصلاح طلب فعاليت کنند. به طور خلاصه چهار پايه اساسي پيروزي مردم در انتخابات چنين است. 1- تلاش براي تغيير مديريت (مقدم بر اينکه چه کسي مي آيد.) 2- تبيين عملکرد دولت نهم براي مقابله با تبليغات خلاف واقع رسانه هاي عمومي 3- تشويق مردم به راي دادن به يکي از دو نامزد اصلاح طلب جهت سنگين کردن سبد آراي اصلاح طلبان 4- اجتناب از هرگونه موضع گيري انتقادي در مورد رقباي اصلاح طلب به منظور بهره برداري حداکثري در مرحله دوم انتخابات.
درشرایط فعلی چنانچه اصلاح طبان بتوانند صحنه انتخابات را درست اداره کنند ودست از دعواهای سیاسی بردارند می توانند برنده انتخابات باشند و دو قطبي موسوي - كروبي را شكل دهند.
در اين وضعيت محمود احمدي نژاد اگرچه رييس جمهوري است كه همه امكانات را در اختيار دارد اما جز نظاره گر ميدان نقش موثري نخواهد داشت. زيرا اكنون مي تو ان مردم را به چهار بخش تقسيم كرد. بخش اول آراي خود را به سبد آقاي احمدي نژاد به عنوان اين كه ايشان رييس جمهور است، مي ريزند. اما سه بخش ديگر اين گونه نيستند. آنها در دو حالت " سكوت " يا " حمايت از نامزد اصلاح طلبان" در تردد فكري هستند. آنچه مشخص شده اين است كه بخش قابل توجهي از مردم نمي خواهند به محمود احمدي نژاد مجددا راي دهند.طبيعتا آنهايي كه راي به " ديگري " را در جغرافيايي سياسي ذهنخود دنبال مي كنند ، برنامه هاي كروبي و موسوي نقش اول را خواهد داشت. اين نعمت بزرگي است و اگر آگاهانه و با درايت جمعي اصلاح طلبان مديريت شود، به نظر مي رسد رييس جمهور آينده يك نيروي اصلاح طلب ( با درصدي تفاوت در روش ها ) نصيب مردم خواهد شد و احمدي نژاد آرا آرام در اين ميدان كمرنگ مي شود.
نكته مهم اين است كه جناح راست و اصولگرايان چه خواهد كرد. در اين ميان بخشي از آنها كه با احمدي نژاد قول و قرار گذاشتند ، همچنان از او حمايت تبليغاتي مي كنند اما بدنه و آن بخش هاي مهمتر كه سكوت كرده اند، به موسوي گرايش پيدا مي كنند. اين البته براي بدنه احزابي مانند مشاركت و مجاهدين خوشايند و حتي قابل تحمل نيست كه ببينند در ميدان ولي عصر تهران بايد كنار اصولگرايان عكس هاي موسوي را بلند مي كنند. با اين حال ظرفيت موسوي و اصلاح طلبان را مي رساند.
اگرچه همين موضوع وضع را براي مهدي كروبي بهتر مي كند. چرا كه آن كساني كه به گزينه اي غير از احمدي نژاد مي انديشند،از بين از بين ميرحسين موسوي و كروبي به كسي راي مي دهند كه برنامه اقتصادي داشته باشد.
مهندس موسوي اگرچه درباره اقتصاد و لزوم استفاده از مديران شايسته گذشته و كنار گذاشته سخن گفته اما برنامه اقتصادي خود را تاكنون تهيه نكرده و آنچه كه در جزوه توحيد و تعاون آمده بود با برنامه هاي اقتصادي روز كاملا فاصله داشت. اين اميدواري وجود دارد كه ايشان در فرصت اندك موجود برنامه اقتصادي خود را اعلام كند.
فكر مي كنم يكي از دلايلي كه ايشان تا كنون برنامه اي ارايه نكرده است به اين دليل است كه ايشان بيشتر درصدد بود گفتمان امام و انقلاب را زنده كند و از آنجايي كه مي پنداشت آقاي خاتمي در عرصه مي ماند لزومي نديد تا به سوي برنامه نويسي براي اداره كشور گام بردارد. اگرچه اكنون خيلي دير است اما اين نقصيه بايد سريعتر جبران شود. با اين حال تا كنون برنامه اقتصادي دكتر نيلي كه آقاي كروبي از آن استفاده مي كند به گفته اقتصاد دانان كاملا عملياتي و بهتر از حرف و نظرات ديگران است.
نكته پاياني اين كه در شرايط فعلي اصلاح طلبان اين بازي برده اند و نبايد آن را ببازند. الان همه چيز به سود اصلاح طلبان است و آنها با توجه به اين كه دولت و مجلس را ندارند از اصولگرايان خيلي جلوتر هستند. مهندس موسوي داراي ارزش هاي بسياري است كه نمي توان ناديده گرفت. همين طور آقاي كروبي توانسته با سخنان و رفتار عملي خود نظرات مردم را در سطح وسيعي تغيير دهد.
چهار سال پيش مي توانستيم و اين امكان وجود داست كه كانديداي خود را رييس جمهور كنيم و اين موقعيت را نيز داشتيم. اما تنگ نظري ها مانع از اين موضوع شد. الان حضور توامان آقايان كروبي و موسوي ذهن افكار عمومي به اين سو متمركز كرده است. اين موضوع در روزهاي آينده نمود بيشتري نيز خواهد يافت.
ممكن است برخي، جاهلانه بخواهند دوقطبي روحاني - مهندس را شكل بدهند. بايد به اين افراد ياد آور شد اين دوقطبي را چهار سال پيش نيز برخي دنبال كردند اما در اين 4 سال عملكرد رييس جمهور غير روحاني را نيز ديديم. مديريت و رضايت مندي مردم روحاني و غير روحاني نمي شناسد. در دوران آْقاي احمدي نژاد كه رييس جمهور غير روحاني بود اما به گواه كارشناسان اقتصادي و حتي اصولگرايان نارضايتي ها و ناكارآمدي ها افزايش يافت.

شعری ا ز حضرت حا فظ و به یا د خرداد 76



بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن گل برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق بر این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدائی عار داشت
در نمی گیرد نیاز و ناز ما با حست دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
که این همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

تا ملی بر چرا یی شرکت در ا نتخا با ت

فضاي جامعه در انتخابات سال 84 با حضور چندين كانديداي مطرح و ناشناخته در كنار هم و نيز با ديدگاه¬هايي كه تقريباً تمامي جريان هاي داخل نظام را پوشش مي داد، بسيار پرشورتر و به اصطلاح انتخاباتي تر از حال بود. شايد اولين گزينه اي كه در ذهن هر شخصي شكل مي گرفت شركت در انتخابات بود اما در همان زمان هم كم نبودند كساني كه با نقد دوران 8 ساله اصلاحات بر طبل تحريم و عدم شركت در انتخابات مي كوبيدند. آنها اغلب كساني بودند كه اولويت را در مسائل سياسي مي ديدند و بحث عبور از خاتمي را در سال هاي قبل پيگيري كرده و چاره كار را در تغيير قانون اساسي يافته بودند تا به زعم خود با ايجاد بستر مناسب، راه گذار به دموكراسي و رشد كشور فراهم شود. اما حتي شعارهاي سياسي و نسبتاً راديكال دكتر معين كه اولويت را هنوز در توسعه سياسي مي ديد كافي ندانسته و يا بستر بالفعل شدن آن را مهيا نمي ديدند و بنابراين بر عدم حضور اصرار نمودند تا اينكه در نهايت كانديدايي به پيروزي رسيد كه نه تنها اصراري بر توسعه سياسي نداشت كه حتي فضاي جامعه را نيز محدودتر نمود. بعد از اين مقدمه نسبتاً طولاني بايد به چند نكته توجه نمود:
1- اساسا تحريم و يا عدم شركت ـ موقتي و يا هميشگي ـ زماني مي تواند موثر باشد كه داراي يك رهبري منسجم باشد تا بتوان آراي ريخته نشده به صندوق را به حساب رهبري اعتراض واريز نمود. اين رهبري مي تواند يك شخص، حزب يا جبهه اي از افراد و يا احزاب باشد. از اين مسير امكان اعمال فشار، چانه زني و امتيازگيري از صاحبان قدرت فراهم مي شود. چنين نقشي را در ايران امام خميني (ره)، در هند گاندي و در آفريقاي جنوبي حزب كنگره ملي برعهده داشتند؛ حال آنكه فعلاً در جامعه ما چنين چيزي وجود ندارد. آيا گروه هاي اپوزيسيون خارج از كشور را مي توان در جايگاه رهبري ديد؟ قطعاً اينگونه نخواهد بود زيرا علاوه بر مسائلي همچون وابستگي آنها به بيگانگان، دور بودن آنها از متن حوادث، اختلاف اعتقادي بين آنها و قاطبه مردم، خود نيز هنوز نتوانسته اند با يكديگر به تعامل و همكاري برسند. در داخل نيز آقاي خاتمي نه تحريمي است و نه رهبري اصلاحات را پذيرفته اند و نه حزب يا احزابي وجود دارند كه بتوانند از ظرفيت تحريم استفاده نمايند.
2- از آنجا كه در ايران دولت بسيار بزرگ است و به عبارتي در تمام مسائل ريز و درشت دخالت مي كند اساساً جايي براي تنفس نهادهايي كه زيربناي جامعه مدني محسوب مي شوند باقي نمي ماند پس مي توان با تصاحب دولت و كوچك سازي آن گامي اساسي براي ايجاد بستر مناسب در توسعه سياسي و رشد اقتصادي بوي‍ژه بخش خصوصي برداشت.
3- اگر قانون گرايي و قانون مندي را زمينه فرهنگي لازم براي پيشرفت دموكراسي و سنگ بناي يك جامعه پيشرفته بدانيم، پس روي كارآمدن دولتي كه خود را ملزم به قانون بداند ـ هرچند كه آن دولت چندان اصلاح طلب نباشد ـ را مي توان به عنوان ريل گذاري براي روي كار آمدن دولتي اصلاح طلب در نظر گرفت. فقط اندكي تامل كنيم كه بر طبق گزارش ديوان محاسبات، تخلف دولت از بودجه سال 86 به 1460 مورد مي رسد و يا هنوز از سرنوشت بيش از يك ميلارد دلار از بودجه بيت المال خبري در دست نيست.
4- اكنون خواسته هاي ما اعم از سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ... بايد در چارچوب و ظرفيت هاي قانون اساسي باشد. آيا در مملكتي كه تحزب در آن جايگاه چنداني ندارد و يا هنوز بر سر آمار تورم و نرخ بيكاري بين ارگان ها و نهادهاي مختلف توافقي وجود ندارد و يا سازمان مديريت و برنامه ريزي و چندين شوراي عالي تصميم گيري يك شبه منحل مي شوند، صحبت از خواسته هاي حداكثري خواسته بجايي است؟!

چند نکته و چند پیشنها د

نزدیک 1 ماه به ماراتن انتخابات رئیس جمهوری مانده است و آرایش کاندیداها و هواداران آنان حاکی از رقابتی نفس‌گیر میان میرحسین موسوی- نخست وزیر دوران دفاع مقدس - و محمود احمدی نژاد - رئیس جمهوری ایران- است.
به‌ نظر می‌رسد برای پیروزی دراین رقابت باید واقعیت‌هایی را در نظر داشت و متناسب با آن برنامه‌ریزی و بلافاصله عمل کرد. در این راه نه از تغییر شرایط مغرور شد و نه از سخت بودن راه ناامید شد.
این واقعیت‌ها را فراموش نکنیم:

1- محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهوری فعلی است و از کلیه امکانات رسانه‌ای، مادی، معنوی و سفرهای استانی و تبلیغاتی رئیس جمهوری می‌تواند به‌عنوان ابزار و تبلیغات انتخاباتی استفاده نماید.
2- جمعیت هدف احمدی‌نژاد روستاییان، طبقه محروم جامعه، کارمندان، کارگران، بازنشستگان و اقشاری است که به‌نوعی با دولت رابطة مالی دارند و اتفاقاً در تمامی انتخابات‌ها اکثریت قریب به اتفاق رأی‌دهندگان را تشکیل می‌دهند و همان‌گونه که در چند روز اخیر
شاهد بوده‌ایم دولت روزانه یک قول افزایش حقوق یا معافیت مالی به آنان داده است و درحالی‌که حق آنان را داده است، دادن این قول‌ها در چنین روزهایی و عدم اجرای آن‌ها در سه سال اخیر، این گمان را تقویت می‌نماید که دولت از آن به عنوان ابزاری برای رأی‌آوری استفاده می‌کند.
3- طیفی از جمعیت رأی‌دهنده به عنوان یک تکلیف در انتخابات شرکت می‌کنند، که در این طیف نوشتن رأی خود را در بسیاری مواقع به افراد حاضر در سر صندوق می‌سپارد.
4- نیروهای سازماندهی شده‌ای بنام بسیج که متأسفانه بسیاری از آنان بسان یک حزب عمل می‌کنند و تا قبل از انتخابات و حتی روز آن بگونه‌ای مؤثر در انتخابات نقش‌آفرینی می‌کنند، بعنوان متشکل‌ترین و فراگیرترین نیرو، توان خود را برای حفظ قدرت احمدی‌نژاد بسیج خواهند کرد.
5- در روستاها به‌دلیل تخصیص بودجه‌هایی خاص به شورای روستاها و دهیارها و رابطة خوب آنان با دولت و از طرفی نفوذ خوب آنان در میان مردم آنجا، پتانسیلی به کام دولت فعلی وجود دارد.
6- درصدی از تخلف و تقلب انتخاباتی را بایستی متصور بود.
7- مردم ایران در ظاهر یا باطن و خلوت خود، با تیپ‌های ظاهری متفاوت، با قرائت‌های مختلفی از دین، امور قدسی و معنویت معتقد
و پایبندند و توهین و حذف آن را قبول ندارند و آن را متفاوت از زدودن تحجر و خرافات از دین و اعتقادات می‌دانند.
اصلاحات و حرکت دموکراسی‌خواهانه ملت ایران با سوءاستفاده عده و جریاناتی از ارزش‌های دینی و ملی و نهادهای بی‌طرف در قانون و به انحصار در آوردن آن‌ها برای توجیه قدرت‌طلبی خود با سد بزرگی مواجه و زمین‌گیر شده بود.
8- میر حسین موسوی با حداقل امکانات رسانه‌ای و تبلیغی مواجه است.
9- جمعیتی که خواستار تغییر وضعیت موجود و پایان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد هستند، جمعیت قابل توجهی را شامل می‌شود.
10- جمعیت خاموش و ناراضیانی وجود دارند که در صورت اعلام برنامه‌هایی مترقی و مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر در کنار اصلاحات اقتصادی از سوی میرحسین موسوی و پایبندی وی بر آن‌ها وارد صحنه انتخابات می‌شوند. جمعیت خاموش و ناراضیانی، متشکل از طبقه محروم، متوسط و برخوردار وجود دارند که رأی ندادن را موجب از بین رفتن مشروعیت نظام می‌دانند و رأی ندادن را انتخاب می‌کنند. درصد قابل توجهی از آنان راه جایگزینی را نمی‌شناسند و می‌توان از طریق افراد یا گروه‌های مرجعی که قبول دارند، آنان را توجیه کرد.
11- شایعاتی از این‌که موسوی برای انصراف دادن خاتمی آمده است، بیست سال از همه چیز دور بوده و از کجا معلوم حرف‌هایی که می‌زند بخواهد و یا بتواند عمل کند.
12- رفتار انتخاباتی مردم ایران تاحدی غیرقابل پیش‌بینی است و سخنان و موج‌هایی که در 2 هفته آخر و حتی روز انتخابات ایجاد می‌شود در رأی مردم تأثیر زیادی دارد.
پیشنهادات:
1- تهیه بروشورهایی به تفکیک اقشار، صنوف، طبقات و اقوام مختلف و تهیه سئوالات و جواب‌های مربوط به هر گروه و در اختیار ستادها و هواداران گذاردن این بروشورها برای اینکه در مواجه با سئوالات بتوانند پاسخ هایی منطقی و بروز از احساس بدهند.
2- تهیة عملکرد آماری دقیق دولت نهم در مقایسه با دولت‌های پیشین و دوران نخست‌وزیری موسوی برای قضاوت مردم و توضیح مستدل و شفاف این موضوع که به چه دلیل کمک‌های مالی دولت در این چند ماهه اخیر انتخاباتی است و آیا نفع مردم در این‌گونه برخورد کردن است یا خیر؟
3- هدفمند نمودن شعار و برنامه « هر شهروند - یک ستاد تبلیغاتی » این‌که همه شهروندان حامی و هوادار موسوی نقش یک ستاد را داشته باشند، بسیار خوب است.
و اما در کنار آن برنامه‌ریزی برای سازماندهی خیل هواداران مراجعه‌کننده به ستادهای جمعی و راهنمایی آنان، با بروشورهای تعیین‌شده و تعریف کردن برنامه کاری برای آنان تا موجب سرخوردگی و سرگردانی این هواداران بی‌مزد و منت بسان انتخابات‌های گذشته فراهم
نشود.
4- ارائه شعارها و برنامه‌های ملموس، شفاف و عملی برای طبقات مختلف با خواست‌ها و مطالبات مختلف و استفاده از راهکارهای انتشار و توزیع مختلف و ابتکاری آن‌ها.
5- پاسخ دامنه‌دار به شایعات به‌ویژه نحوة ورود میرحسین موسوی به انتخابات و انصراف سیدمحمد خاتمی و چرایی لزوم این ورود به عرصه انتخابات.
6- حضور پر رنگ میرحسین موسوی در استان‌ها، شهرستان‌ها و روستاها و صرف بیشترین زمان ممکن دراین راه و حضور چهره به چهره در میان مردم و شناساندن ایشان به مردم.
7- راه‌اندازی هرچه سریع‌تر روزنامه‌هایی در راستای شناساندن موسوی و اهداف او با استفاده از روزنامه‌نگاران مجرب و تهیه تیمی برای برنامه‌ریزی و نظارت بر توزیع آن با گسترة وسیع در اقصی نقاط کشور و تا دورترین شهرها و روستاها.
8- ساماندهی هواداران آموزش دیده در قالب گروه‌های هماهنگ برای تبلیغات چهره به چهره
9- تأکید برعدم وجود راه جایگزین اصلاحات در ایران امروز و بهره‌گیری از نیروهای تحریمی گذشته برای پیشبرد بهینه و با حداقل مقاومت در مقابل این راهکار.
برنامه‌ریزی جهت مقابله با مظلوم‌نمایی‌های ستاد انتخاباتی محمود احمدی‌نژاد به‌جای پاسخ‌دهی به انتقادات و قول‌های رنگارنگ اقتصادی که این روزها به مردم می‌دهند.
10- برنامه‌ریزی جهت بهره‌گیری مناسب از ستاد و آرای آقای کروبی در صورت انصراف احتمالی وی.
11- بهره‌گیری مناسب و استقلال عمل دادن هماهنگ با اهداف میرحسین موسوی به ستادهای پیشین سیدمحمد خاتمی و ستادهای 88 برای اثرگذاری بر جوانان، طبقه متوسط و دانشجویان.
12- تشکیل کمیته صیانت از آراء به هر عنوان و راه ممکن با حضور مجریان و ناظران آموزش دیده در پای صندوق‌ها و اشراف آنان برکلیه موارد قانونی مراحل مختلف انتخابات از زمان اخذ رأی تا شمارش و اعلام رأی.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

سخنگوی دولت شهید رجایی : بحث انحلا ل مد یر یت و برنامه ریزی د ر دولت رجا یی اصلا مطرح نبود

بهزاد نبوی گفت در دولت شهید رجایی انحلال مدیریت و برنامه ریزی اصلا مطرح نبوده بلکه عملکرد وزیر تحمیلی بنی صدر مطلوب ارزیابی نمی شد.

سخنگوی دولت شهید رجایی با رد اظهارات اخیر احمدی نژاد مبنی بر پیگیری انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی توسط دولت شهید رجایی گفت:«اصلا در زمان شهید رجایی چنین چیزی مطرح نبوده است. من در آن زمان نقش موثری در تدوین برنامه های شهید رجایی داشتم و اثری از انحلال سازمان برنامه و بودجه در برنامه های ایشان نبود البته این نکته را باید یادآوری کنم که در زمان شهید رجایی برنامه و بودجه به صورت وزارتخانه اداره می شد و وزیر داشت.»

وی افزود:«داستانی که آقایان امروز به آن استناد می کنند مربوط می شود به عملکرد وزیر وقت برنامه و بودجه که مورد تایید بسیاری از وزرای اجرایی آن موقع مثل شهید کلانتری، شهید عباسپور، شهید قندی و بقیه دوستان نبود. این مخالفت هم به دلیل تن ندادن اعضای دولت به برنامه ریزی نبود بلکه مشکل در کند بودن تخصیص ها با وجود نبود کسری بودجه و احیانا اعمال سلیقه در اداره ی برنامه و بودجه بود. حتی خود آقای رجایی هم از عملکرد سازمان برنامه و بودجه ناراضی بود اما چون این وزیر از سوی بنی صدر تحمیل شده بود نمی توانست آن را تغییر دهد.»

عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تصریح کرد:«در یکی از جلسات هیات دولت، وزرای اجرایی پیشنهاد کردند که اختیار تخصیص بودجه از سازمان مدیریت گرفته شود و این به رای گذاشته شد، اکثریت هم رای دادند اما من به یاد ندارم که این مصوبه اجرایی شد یا نه. همچنین در سال 60 با تصویب هیات دولت تدوین بودجه ی سالیانه به عهده ی نخست وزیری گذاشته شد که شهید رجایی بنده را مامور این کار کرد و من هم دکتر بانکی را مسوول تدوین بودجه کردم، دکتر بانکی با استفاده از معاونین و بدنه وزارت مدیریت و برنامه ریزی بودجه آن سال را با همان سرفصل ها تدوین کردند.»

سخنگوی دولت شهید رجایی در ادامه افزود:«بعد از ماجرای هفت تیر که شهید رجایی رییس جمهور شد و شهید باهنر نخست وزیر؛ با توافق کامل دو طرف وزارت برنامه و بودجه به کار خود ادامه داد و بانکی به عنوان وزیر برنامه و بودجه از طرف شهید باهنر پیشنهاد شد و رجایی آن را پذیرفت. به محض ترمیم کابینه و تغییر عملا سازمان مدیریت نقش خود را ایفا کرد و خیلی هم نقشی قوی در برنامه ریزی و تخصیص اعتبارات ایفا کرد.»

نبوی یادآور شد:«نارضایتی به معنای این نبود که رجایی می خواست خلاف بودجه و برنامه مصوب کاری کند و وزارت برنامه و بودجه مقاومت می کرد، بلکه عملکرد مدیریت این وزارتخانه مطلوب ارزیابی نمی شد و به همین دلیل سعی می کردند طوری از کنار این مدیریت نامطلوب عبور کنند.»

فریاد ازادی خواهی مردم در روز ثبت نام وبیانیه مهم میر حسین موسوی






میرحسین موسوی آخرین نخست وزیر ایران پس از سال ها تردیدها را کنار گذاشت، احساس وظیفه کرد و وضعیت کشور را بد تشخیص داد. او با شعار قانون، آزادی و عدالت در آخرین ساعت های مهلت قانونی ثبت نام به ستاد انتخابات وزارت کشور رفت و برای شرکت در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کرد.
میرحسین موسوی در میان حلقه انبوهی از هوادارانش با نمادهای سبز، گل و قرآن وارد وزارت کشور شد.
جمعی از دوستداران مهندس موسوی با شال ها و نمادهای سبز در مقابل وزارت کشور در انتظار ورود مهندس موسوی بودند که رهگذران هم با دیدن حامیان میرحسین به حلقه آنها پیوستند.
حاضران گل و قرآن داخل سینی گذاشته بودند و جمعیت حاضر در مقابل وزارت کشور، عکس هایی از خاتمی و میرحسین در دستانشان گرفته بودند. میرحسین که خودش رانندگی می کرد و با پراید همیشگی اش به وزارت کشور نزدیک می شد، در حلقه جمعیت مشتاق و علاقه مند حرکت می کرد. پراید موسوی این روزها به نماد سادگی او تبدیل شده است. او چند روز پیش هم وقتی برای سخنرانی در جمعه دو هزار نفری استادان دانشگاه های سراسر کشور به دانشگاه تهران رفته بود دست در دست همسرش دکتر زهرا زهنورد سوار پراید سفید رنگ شد و دانشگاه را ترک کرد.
زمانی که مهندس می خواست وارد وزارت کشور شود، مردم دور او را گرفته بودند و حرکت برای مهندس امکان پذیر نبود. وقتی مسوولان وزارت کشور می خواستند در را ببندند، تعداد جمعیت حاضر به گونه ای بود که امکان بسته شدن درب بزرگ وزارت کشور میسر نشد و جمعیت به داخل حیات وزارت کشور آمدند و با صلوات و شعار و درود او را تا زمان ورود به ساختمان وزارت کشور و ستاد انتخابات همراهی کردند.
با وجود اینکه مهندس به ساختمان وزارت کشور وارد شده است، جمعیت زیادی از مردم و دانشجویان در مقابل وزارت کشور همچنان ایستاده اند و با پیشانی بند، بازوبند و پرچم های سبز شعار حمایت از مهندس می دادند و سرود یار دبستانی و ای ایران را همنوایی کردند.
حاضران شعار می دادند "درود بر خاتمی سلام بر موسوی"
پلاکادرهایی در دست حاضران در مقابل وزارت کشور دیده می شود که روی یکی از آنها نوشته شده است:
«خرداد ماه ترانه سرایی ماست تا بهار یک زمستان باقیست»
عکس هایی از خاتم، میرحسین و زهرا رهنورد در دست جمعیت حاضر بود و پرچم ایران را در کنارنمادهای به اهتزار در آورده بودند که روی بازوبندها نوشته شده است «موسوی امید سبز ایران».
پرچم های سبز که نشانی از سادات بودن میرحسین و به نام مقدس حضرت زهرا (ص) مزین شده روی برخی از آنها نوشته شده بود: «انسانم آرزوست...».
جمعی از افراد حاضر پوسترهایی در دست داشتند با آرم ستاد ٨٨ (حامیان خاتمی) و جمعی از جوانان ستاد ٨٨ در مقابل ساختمان وزارت کشور حضور داشتند.
همزمان با ورود مهندس موسوی به خیابان فاطمی، مردمی که به دانشجویان پیوسته بودند یکصدا شعار می داند «صل علی محمد بوی صداقت آمد»، «صل علی محمد بوی خمینی آمد»، «یا حسین، میرحسین»، «رییس جمهور ما سید آل عبا»، «میرحسین خدانگهدار تو».
میرحسین از پراید سفید رنگ خود پیاده شد، با همان شرم همیشگی که در چهره دارد به ابراز احساسات مردم پاسخ گفت و به راه طولانی خود ادامه دارد.
در پایان سخنان مهندس موسوی، خبرنگاران که اصرار داشتند از مهندس موسوی پرسش‌های خود را بپرسند، او را تا آستانه در همراهی کردند و این ازدحام خبرنگاران در راهروهای وزارت کشور باعث شد که خروج مهندس موسوی از سالن به سختی امکان پذیر باشد.
تعداد خبرنگاران داخلی و خارجی حاضر در ستاد انتخابات کشور بسیار بیشتر از روزهای دیگر بود.
زمان خارج شدن میرحسین از ساختمان وزارت کشور، جمع بسیار زیادی دور وی را گرفته بودند.
جمع زیادی از دوستداران میرحسین بیرون ساختمان وزارت کشور در انتظار خروج وی پس از ثبت نام در انتخابات بودند و با دیدن وی با شعارهای «یاحسین میرحسین»، «درود بر خاتمی سلام بر میرحسین»، «اصلاحات زنده است، موسوی پاینده است» ، «موسوی پاینده رییس جمهور آینده»،«موسوی موسوی حمایتت می کنیم» وی را تا میدان فاطمی همراهی کردند. بیشتر حاضران پرچم های سبز به دست داشتند.
ورود و خروج میرحسین در وزارت کشور و دوستدارانش که پرچم های سبز به دست داشتند، برای کارمندان وزارت کشور و ساختمان های اطراف جالب توجه بود و آنها را پای پنجره ساختمان ها کشانده بود.
میرحسین موسوی که اواخر اسفندماه اعلام کاندیداتوری کرد، هم اکنون اصلی ترین رقیب رییس دولت نهم است و انتقادات وی از نحوه عملکرد دولت نهم و احساس خطر وی از ادامه یافتن روش مدیریت کنونی دولت، مورد توجه بسیاری از دانشجویان، مردم، نخبگان و خبرنگاران رسانه ها قرار گرفته است.
خبرنگاران داخلی و خارجی که می دانستند مهندس موسوی ساعت 11 روز شنبه در ساختمان وزارت کشور حاضر خواهد شد، از ساعتی پیش از ورود وی در محل استقرار خبرنگاران حضور یافته اند.
تعداد خبرنگاران مستقر در وزارت کشور بیش از روزهای دیگر گزارش شده است و حضور خبرنگاران خارجی چشمگیر است.
جمعی از افراد حاضر پوسترهایی در دست داشتند با آرم ستاد 88 (حامیان خاتمی) و جمعی از جوانان ستاد 88 در مقابل ساختمان وزارت کشور حضور داشتند.
چند تن از حاضران و دانشجویان میگفتند که برای خوش آمدگویی و بدرقه مهندس آمده اند و با نمادهای سبز رنگ می خواهند به همه مردم یادآور شوند که رنگ سبز، یکی از رنگ های پرچم ایران و نماد دوستداران میرحسین است و ان شاءالله این سبزی همیشه باقی بماند.
جمعی افرادی که در مقابل وزارت کشور حضور دارند، به گفته خودشان از دانشجویان دانشگاه تهران هستند که هر لحظه بر تعداد آنها افزوده می شود. تعداد زیادی از حاضران نیز از اعضای ستاد 88 حامیان خاتمی هستند.
همزمان با ورود مهندس موسوی به خیابان فاطمی، مردمی که به دانشجویان پیوسته بودند یکصدا شعار می داند: «صل علی محمد بوی صداقت آمد»، «صل علی محمد بوی خمینی آمد»، «یا حسین، میرحسین»، «رییس جمهور ما سید آل عبا»، «میرحسین خدانگهدار تو».
میرحسین که خودش رانندگی می کرد و با پراید همیشگی اش به وزارت کشور نزدیک می شد، در حلقه جمعیت مشتاق و علاقمند حرکت می کرد.
زمانی که مهندس می خواست وارد وزارت کشور شود، مردم دور او را گرفته بودند و حرکت برای مهندس امکان پذیر نبود. زمانی که مسوولان وزارت کشور می خواستند در را ببندند، تعداد جمعیت حاضر به گونه ای بود که امکان پذیر نشد و جمعیت به داخل حیات وزارت کشور آمدند و با صلوات و شعار و درود او را تا زمان ورود به ساختمان وزارت کشور همراهی کردند.
با وجود اینکه مهندس به ساختمان وزارت کشور وارد شد، جمعیت زیادی از مردم و دانشجویان در مقابل وزارت کشور همچنان ایستاده بودند و با سربند و بازوبند و پرچم های سبز شعار حمایتی از مهندس می دادند و سرود یار دبستانی و ای ایران را همنوایی می کردند.
حاضران شعار می دادند: درود بر خاتمی سلام بر موسوی.
پلاکادرهایی در دست حاضران در مقابل وزارت کشور دیده می شد که روی یکی از آنها نوشته شده بود:
«خرداد ماه ترانه سرایی ماست تا بهار یک زمستان باقیست».
عکس هایی از خاتمی و میرحسین و میرحسین و زهرا رهنورد در دست جمعیت حاضر بود. آنها پرچم ایران و پرچم های سبز به دست داشتند.
روی برخی بازوبندهای سبز جمعیت حاضر نوشته شده بود «موسوی امید سبز ایران».
پرچم های سبز به نام مقدس حضرت زهرا (ص) مزین شده و روی برخی از آنها نوشته شده بود: «انسانم آرزوست...».


**متن کامل بیانیه مهم مهندس موسوی پس از ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری**



من، میرحسین موسوی فرزند کوچک انقلاب اسلامی به صحنه آمدم چون...
میرحسین موسوی پس از حضور در ستاد انتخابات کشور و ثبت نام در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در جمع خبرنگاران به بیان اهدافش پرداخت.
میرحسین موسوی پس از ثبت نام در ستاد انتخابات کشور در جمع خبرنگاران حاضر شد و گفت:
"با عرض سلام به محضر ملت شریف ایران و یکایک حضار گرامی؛ ایام سوگواری حضرت فاطمه اطهر (س) را به شما و همه پیروان و دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) تسلیت می گویم.
به جاست از فرصتی که توجه رسانه های جمعی و در ورای آن دقت ملت عزیز فراهم آورده است استفاده کنم و کلماتی چند درباره آنچه اینجانب را به حضور در صحنه انتخابات ریاست جمهوری واداشته است، بیان کنم و پیمانی را که به امید ادای آن در این راه قدم گذاشته‌ام، تشریح نمایم.
مردم سربلند ایران، پروردگار شما نعمت را بر این زاد و بوم تمام کرد. آن را به ثروت‌های بسیار تجهیز کرد و به فرهنگ و معنویت آراست. آن را چهار سوی تمدن‌ها قرار داد، آن را سرزمین میانه و سرپل اتصال ملت‌ها، آن را پناهگاه آیین‌های آسمانی و زادگاه مفاخر بشری پسندید تا جایی که امام (ره) ما فرمود، ایران موجودی آسمانی است که هیچکس نمی‌تواند به آن لطمه بزند.
آنچه اینک مردم ما را از دیگر ملل ممتاز می‌کند نه خودپسندی و مباهات به گذشته‌ای سپری شده بلکه میل به بهترین‌ها و ظرفیت نیل به آنهاست. این خصوصیتی است که در سرشت ما نهادینه شده است و در تمامی رفتارهای شخصی و اجتماعی ما آثار آن را می‌توان جست‌وجو کرد.
آیا ممکن است ملتی وجود داشته باشد که به چیزی کمتر از بهترین قناعت کند یا در محقق کردن چشم‌اندازی از بهروزی که در پیش‌رویش قرار می‌گیرد، سستی به خرج دهد؟ شرایطی که امروزه در آن به سر می‌بریم بی‌تردید بهترین نیست.
در وضعیتی هستیم که شایسته و شان ملت و مردم ما نیست. سرمایه‌هایی که حاصل تاریخ پر فراز و نشیب ماست به ویژه انقلاب عظیم اسلامی و بذل خون‌های گرامی بوده‌اند، در خطرند. آنچه امروز می‌بینیم آن چیزی نیست که می‌خواستیم، آن چیزی نیست که می‌تواند باشد.
من میرحسین موسوی، فرزند کوچک انقلاب اسلامی به صحنه آمده‌ام چون روندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگران‌کننده یافتم.
آمده ام تا کرامت انسان‌ها را پاس بدارم.
آمده‌ام تا از حق ملت برای اطلاع از امور کشور دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، این ولی‌نعمتان دولت‌ها باشم.
آمده‌ام تا از آزادی اندیشه و بیان پاسداری کنم و مدافع آزادی‌های مصرح در قانون اساسی باشم.
آمده‌ام تا با دستور کار قرار دادن فرمان هشت ماده‌ای امام خویش، آن را از نو چراغی تابنده در مسیر تحقق حقوق شهروندی و حفظ حریم خصوصی قرار دهم.
آمده‌ام تا وسیله‌ای باشم برای بازگرداندن اقتدار، عزت و هویت ایرانی.
آمده‌ام تا با تنش‌زدایی و تعامل سازنده روابط بهتری میان کشورمان ایران و جهان برقرار کنم تا فضا را برای توسعه کشور بگشایم و احترام به ایرانیان را در جهان تامین کنم.
آمده‌ام تا راهی و همراهی باشم برای رفتن به سوی ایرانی مستقل، آباد، آزاد، پیشرفته و سربلند.
آمده‌ام در حالی که راهی ساده و یک‌شبه برای مشکلات اقتصادی کشور و مردم نمی‌شناسم و معضلات امروز را ناشی از چاره‌جویی‌های شتاب‌زده، یک‌شبه و یک‌نفره می‌بینم.
آمده‌ام تا ساختار آسیب‌خورده اداره کشور را از طریق احیای دستگاه برنامه‌ریزی و مدیریت، استقرار شوراهای مهمی که نماد خرد جمعی مردم ما بوده‌اند و تعطیل شدند، ترمیم کنم.
آمده‌ام تا به صورت صریح و روشن از تولید ملی در کشاورزی و صنعت و همه فعالیت‌های مفید اقتصادی پشتیبانی کنم.
آمده‌ام تا حامی مستضعفین باشم. آنانی که فشار تورم قامت‌شان را خم کرده و سیاست‌های نادرست اقتصادی عزت‌شان را نشانه رفته است.
آمده‌ام تا اشتغال را دغدغه هر روزه دولت قرار دهم. آمده‌ام تا با گسترش بیمه‌های همگانی قدمی در جهت آزادی اقشار مردم از فقر و رهایی آنها از نیاز بردارم. اقشاری که استقلال کشور و عظمت جمهوری اسلامی مرهون فداکاری و فضیلت‌های آنهاست و هیچکس نیست که بتواند نقش آنان را در استقرار نظام فراموش کند یا حماسه‌هایی را که فرزندان مرزدارشان در دفاع مقدس آفریده‌اند از یاد ببرند.
آمده‌ام تا با تشکیل دولتی فرهنگی مدافع فرهنگ غیردولتی و غیر دستوری باشم و میان دولت و گروه‌های مرجع هنرمندان و روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیان و تمامی نخبگان رابطه‌ای دوستانه و خلاق در جهت اهداف و آرمان‌های کشور برقرار کنم و آمده‌ام تا با الهام از شهیدان در خدمت اعتلای میهن اسلامی باشم.
اینجانب آمده‌ام تا با کمک و همراهی همگان در جهت تحقق جامعه‌ای پر از امید و نشاط تلاش کنم. این آرمانی است که همه در برابر آن مسوولند. شرایط و حوادث، خواستی عمومی و مستقل از تمایلات گروهی و صنفی برای بهبود فراهم آورده است که بزرگ‌ترین سرمایه ما در مسیر پیش‌روست. ما نمی‌توانیم این سرمایه بزرگ را نادیده بگیریم و نباید با سرایت دادن تفاوت‌های خود به متن جامعه آن را از دست بدهیم؛ لذاست که اینجانب با اعلام گفتمانی که از همان روز نخست آن را در معرض نگاه ملت شریف قرار داده‌ام و همواره پذیرای اصلاح اصولگرایانه در آن هستم، در عین دوستی با طیف‌های متنوع سیاسی و سپاسگزاری از تمام احزاب و تشکل‌هایی که به حمایت از پشتیبانی از این خدمتگزار مردم پرداختند، مستقل پا به صحنه می‌گذارم تا مرزبندی‌های جناحی، این راه روشن را مسدود نکند.
استقلال اینجانب نه از سر تک‌روی یا استغنا که از روی استمداد از تمامی توان‌هایی است که سعادت کشور منوط به همکاری آنان است. امیدوارم نتیجه فعالیت‌های عادی‌ای که به مدد همه شایستگان کشور از زنان و مردان و از تمامی گرایش‌ها، اقشار، اقوام و مذاهب و ادیان حاصل خواهد شد، پاسخی مناسب به اعتماد تمامی کسانی باشد که اینجانب را در خور حمایت یافتند. می‌دانم که طی این طریق جز با توکل بر الطاف الهی و همدلی، همفکری و همگامی مردم عزیز و یاری رهبر فرزانه انقلاب میسر نمی‌شود. اطمینان دارم که ملت شریف ایران هوشمندانه تحولات کشور را دنبال می‌کنند و با شرکت مسوولانه در انتخاباتی که آینده این سرزمین را رقم خواهد زد به وظیفه انسانی، ملی و دینی خود عمل خواهم کرد و راهی را برخواهند گزید که خیر عمومی در آن است. همچنین ایمان دارم که خداوند همه تلاشگران در مسیر حق را که ملت مجاهد ما بی‌تردید از جمله آنانند با حمایت‌های خود یاری خواهند فرمود.
والذین جاهدوا فینا لنهدینم سبلنا و ان الله لمع المحسنین
و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب"

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه

موسوی ، اصلا حا ت و اصو ل ا نقلا ب

سال هاست که در واژگان سیاسی مملکت ما لفظ اصول گرایی به گوش می رسد. گروهی، حتی پیش از دوره اصلاحات ، نیروهای سیاسی جامعه را به اصول گرا و غیر اصول گرا تقسیم می کردند و بر اساس آن ، بحث خودی و غیر خودی را پیش می کشاندند. با آغاز جنبش دوم خرداد و دوره اصلاحات و تقسیم بندی نیروهای سیاسی به اصلاح طلب و اصول گرا، این تلقی ایجاد می شد که اصلاحات در مقابل اصول گرایی است.
متاسفانه هیچ گاه تعریف روشنی از اصول گرایی، مطرح نگردید. اگر بناست که تعریفی از اصول گرایی داده شود، لازم است به شعارهای بنیادین انقلاب و سخنان بنیان گزار انقلاب اسلامی برگردیم ، که تبلور این خواست ها، در قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح گردیده است. شعاراساسی انقلاب: " استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بنیادی ترین اصول انقلاب را بیان می کند. در این اصل، اسلام ، آزادی ، جمهوریت و استقلال از وابستگی به قدرت های خارجی با هم دیده شده اند. اسلام منهای آزادی و جمهوریت و احترام به رای مردم، آن اسلامی نیست که اصول انقلاب را تشکیل می دهد و البته، جمهوریت و آزادی منهای اسلام ، نه خواست این ملت و نه با اصول انقلاب بزرگ مردم ما سازگار است.
هنوز سخنان حضرت امام در گوش های ما طنین انداز است که "میزان رای ملت است" . " انتقاد بلکه تخطئه ، از الطاف خفیه الهی است" ، مراجعه حضرت امام، به رفراندوم جمهوری اسلامی گویای آن است که حضرت امام ، رای مردم را نه یک زینت ، که به صورت کاملا بنیادی به آن می نگریسته است.
آنان که داعیه اصول گرایی دارند، باید بیش از همه، مدافع آزادی های قانونی ، جمهوریت و احترام به آراء مردم می بودند. باید اسلام را اسلامی معرفی می نمودند که تعارضی با آزادی و جمهوریت نداشته باشد.
شکل گیری دوره اصلاحات که نماد آن به حق فرزند فاضل امام ، جناب حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی است، چیزی جز مراجعه به اصول اساسی انقلاب نبوده است. تفکر اصلاحات هدفی جز بارور کردن نظامی که بر اساس تفکر امام شکل گرفته بود، نداشته و ندارد.
سید محمد خاتمی به عنوان نماد اصلاحات چنین بیان می دارد که " اسلام، اسلام انقلاب ماست که امام(ره) آن را بیان کردند و میزان را رای مردم دانستند و آنها را ارباب دانستند.... اتفاقا اصولگرایی این است که آیا ما به این اصل پایبند هستیم و از ان دفاع می کنیم یا به نام دفاع از اصول، این مهمترین اصل اجتماعی را زیر پا می گذاریم "
ایشان در معرفی اسلام چنین می گوید : "اسلام ناب، یعنی اسلام مقابل تحجر و اسلامی که طرفدار استبدادباشد و حرمت مردم را نگه ندارد و موافق پیشرفت جامعه نباشد، این اسلام، اسلام آمریکایی است ... اسلام ناب اسلامی است که در عین اینکه ظریف ترین و لطیف ترین ارزشهای اخلاقی را در جامعه تزریق و تقویت می کند، باعث پیشرفت و آزادی و آبادانی کشور می شود "
اما اینک که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم قرار گرفته ایم ، با یک مرور بر عملکرد چهارساله دولت نهم که متاسفانه علی رغم در آمد 270 میلیارد دلاری در طول این دوره، نه تنها پول نفت بر سر سفره‌های مردم آورده نشده بلكه سفره‌های آنان نیز با تهدید جدی تورم و كمبود روبرو بوده است. امروز ، به سبب سوء مديريت دولت نهم پايه‌هاي توسعه كشور، آسيب جدي ديده است. كاهش نرخ رشد سرمایه‌گذاری‌های داخلی و همچنین روند رو به كاهش سرمایه‌گذاری‌های خارجی در حوزه اقتصاد ، مورد تهدید قرار گرفتن همه مظاهر مردمسالاري از قبيل رسانه‌هاي آزاد، تحزب، انتخابات آزاد، آزادي‌هاي مشروع مانند آزادي بيان، آزادي اجتماعات ، در حوزه سیاست داخلی، اجتماع و فرهنگ و نیز انزواي كم نظير ايران كه در هيچ دوره‌اي از تاريخ پس از انقلاب سابقه نداشته است در عرصه سياست خارجي، همگی حاصل سیاست هایی است که منافع ملی کشور را مورد تهدید قرار داده است و فشار مضاعفي بر ملت ايران چه از نظر وجهه بين‌المللي و چه از نظر تضييقات اقتصادي و معيشتي تحميل کرده است.

امید داشتیم حضور حجت‌الاسلام والمسلمين خاتمي در روند انتخابات رياست جمهوري ، نوید بخش جبران صدمات جدی باشد که در طول این مدت بر بنیان های جامعه فرود آمده است، اما اینک که ایشان به این تشخیص رسیدند که از حضور مستقیم در انتخابات ریاست جمهوری انصراف دهند (الخیر فی ما وقع)، به حق پرچم جبهه اصلاحات را به سیدی دیگر سپرده اند که این ملت ، او را از دیر باز به صداقت، اخلاق، بزرگ منشی، مردم داری ، تواضع، مدیریت، هنر ، تفکر روشن ، تدین و تعهد به آرمان های این انقلاب و اعتقاد به خرد جمعی می شناسد. بی شک مهندس میرحسین موسوی، کسی است که به تعالی این مرز و بوم باور دارد. او باور دارد که باید با اصلاحات و مدیریت تغییرات، در مقابل پدیده های اجتماعی و جهانی برخورد کرد.
از دیدگاه مهندس میر حسین موسوی آزادی های مصرح در قانون اساسی، برای بقای نظام حیاتی است. آقای مهندس موسوی در اولین بیانیه انتخاباتی خود بیان می دارد که "به‌ويژه جا دارد كه ارزش آزادي در اين عصر مورد توجه چندين‌باره قرار گيرد. اين آرماني است كه خرازي‌ها و باقري‌ها و باكري ها در پاي آن جان داده‌اند، زيرا اگر آنان و يارانشان نمي‌ايستادند از جمله نخستين نعمت‌هايي كه از ما سلب مي‌شد آزادي بود. ما را چه مي‌شود كه به كمترين بهانه خانه آرزوهاي همت را خراب مي‌كنيم تا به جايش برج‌هايي از جاه‌طلبي خود بسازيم؟"
او بیان می کند که " اعتقادم این است که محدودیت ها پاسخ نمی دهد و مدیریت فضای سیاسی و فرهنگی کشور با مزیت های تمدنی و فرهنگی و اعتماد به مردم و سرمایه اجتماعی این قدرت را به ما می دهد که جریان توسعه یافتگی را تشدید کنیم ."
دفاع او از برقراری کانال های تلویزیون خصوصی ، باور او به آزادی را نشان می دهد. باور آقای مهندس موسوی به آزادی چیزی نیست که تازگی داشته باشد، وجود حجت الاسلام و المسلمین آقای خاتمی به عنوان وزیر ارشاد در دولت آقای مهندس موسوی، گواه و دلیلی بر باور آقای مهندس موسوی به آزادی از دیرباز دارد. به خاطر داریم هنگامی که آقای مهندس موسوی در دوران جنگ از روزنامه ای به خاطر افشای اسناد محرمانه شکوه می کرد، تنها محدودیتی که برای این روزنامه اجرا شد، عدم توزیع آن در جبهه های جنگ بود، نه توقیف آن.
او در وصف جمهوریت چنین بیان می کند که: "عموم مردم ما هم روی جمهوریت تکیه دارند و هم روی اسلامیت، این دو از هم جدایی ناپذیرند. نمی‌شود با تفکیک از هم آنها را مطرح کرد. این مساله جنبه استراتژیک و اساسی برای کشور ما دارد. هر کدام از اینها جدا از هم مصرف شوند، فاجعه‌ای برای کشور ما خواهند بود. اعتقاد باطنی من است که بدون اسلامیت یقینا جمهوریت جز یک جمهوری وابسته به قدرت‌های خارجی نخواهد بود و بدیلی برای جمهوری اسلامی وجود ندارد. همان طور که اگر بدون جمهوریت، اسلامیت را مطرح کنیم، با اسلامیت تحجری که نمی‌تواند به مسایل روز و حکومتی و مسایل فرهنگی جهان پاسخ دهد، روبه رو و غرق در مسایل خرافی و انحطاط‌‌آور خواهیم شد".
با توجه به این که تحزب از لوازم آزادی و جمهوریت می باشد، در باور آقای مهندس موسوی اگر در زمینه حزب پیشرفت داشته باشیم، مشکلات کمتری خواهیم داشت و اگر احزاب امیدوار باشند که در آینده می توانند سهمی در انتخابات داشته باشند برای ملت خودشان برنامه ریزی می کنند و نیروی انسانی تربیت می کنند.
از بنیادهای تفکر اصلاحات، احترام به کرامت انسان است که در تفکر نماد اصلاحات موج می زند. آقای خاتمی شعار آزادی مخالف من را می داد و امروز آقای مهندس موسوی هنگامی که یک طنزنویس، در مورد یک خانم منتقد ، حریم ادب را نگه نمی دارد، به او تذکر می دهد. نگه داشتن حریم ادب فقط برای دوستان نیست.
از این روست که آقای مهندس موسوی تصریح می کند که من اصلاح طلبی هستم که اصول را گم نمی کنم.
امید است در 22 خرداد، با اعتمادی مجدد به سمبل صداقت، اخلاق، بزرگ منشی، مردم داری ، تواضع، مدیریت، هنر ، تفکر ، تدین و تعهد ، و با رای قاطع ملت به آقای مهندس میرحسین موسوی، دوم خردادی دیگر آفریده شود. روزگاران به شود.

ا گر موسوي موفق شود

ميرحسين موسوي در نقطه‌اي ايستاده است كه با آكسان‌هاي گفتاري و تحرکات نمادين خاص خود مي‌تواند جبهه‌اي از ابراهيم اميني تا ابراهيم يزدي، از يوسفعلي ميرشكاك تا يوسفعلي اباذري و از عبدالله نوري تا ناطق نوري را در برابر گفتمان تماميت‌خواه و سلطه‌گراي اقتدارگرايي شكل دهد و فعال سازد.
1- مهندس ميرحسين موسوي كه در قاموس جامعه سياسي ايران يكي از پايه‌گذاران جريان چپ اسلامي قلمداد مي‌شود و اساسا شكاف ميان نيروهاي چپ و راست سياسي در درون خانواده نيروهاي وفادار به جمهوري اسلامي به بهانه صف‌بندي نيروهاي سياسي در برابر برنامه‌هاي دولت او در دهه شصت پديدار شد، امروز با شعاري پا به عرصه رقابت‌هاي انتخاباتي گذاشته است كه در نگاه اوليه چنين به نظر مي‌رسد كه نتيجه آن پر كردن شكاف مذكور است. شكافي كه امروز خود را در تقابل اصلاح‌طلبي- محافظه‌كاري (اصول‌گرايي)‌ بازتوليد كرده است.

منتقدان تلاش سياسي آقاي موسوي با تأكيد بر عمق اين شكاف از يك سو و نيز عدم توازن قدرت ميان دو سوي آن، اين تلاش را ناموفق بلكه ناممكن مي‌دانند.

در اين نوشته كوشش مي‌كنم نشان دهم كه تلاش ميرحسين موسوي در مقطع كنوني امري ممكن و در صورت تحقق حركتي ساختارگرايانه البته در بافت ساختار حقيقي قدرت در ايران است. در حقيقت ادعاي اين نوشته بر آن است كه رويكرد سياسي مير حسين موسوي و اردوگاه انتخاباتي او حركتي راديكال در ساخت و بافت حقيقي قدرت را طرح‌ريزي كرده است، اگر چه در آينه ساختار حقوقي ظاهري ميانه‌رو بلكه محافظه‌كارانه را تصوير مي‌كند.

متناقض‌نمايي مزبور حاصل پيچيدگي‌هاي ساختار حقيقي قدرت در ايران و نوع تعاملات نيروهاي سياسي با يكديگر در ذيل اين ساختار است.

اين نماي پارادوكسيكال سبب شده تا برخي از كساني كه در اين حركت مدعي همراهي با مهندس مير حسين موسوي شده‌اند دريافت كاملي از نتايج عيني رويكرد موسوي نداشته باشند و صرفا با اين نگاه كه همراهي موسوي را فرصتي براي حفظ موجوديت سياسي خود و ايفاي نقش در ميان بازيگران اصلي ميدان سياست ايران يافته‌اند پا در ركاب حمايت و همراهي با وي نهاده‌اند.

2- ادعاي خلق و ترويج گفتماني جديد در ساحت سياست ايران ادعايي مسموع نيست و ظرفيت‌هاي كنوني گفتماني در ايران از آنجا كه هنوز جاي رشد و توسعه و متكامل شدن دارند فضايي را براي سربرآوردن گفتماني جديد باقي نگذاشته‌اند. رهيافت‌ها و رويكردهايي كه پاره‌اي از مشاوران و نزديكان مهندس موسوي از آن به عنوان گفتماني جديد ياد مي‌كنند حداكثر به عنوان يك زيرگفتمان و در حقيقت به عنوان يك راهبرد سياسي براي برون‌رفت از وضعيت موجود است و اگر در همين حد اما به درستي از آن بهره گرفته شود حقيقتاً از عهده دستوركاري كه براي آن تصور مي‌شود بر مي‌آيد اما اگر بي‌جهت آن را گفتمان جديدي بناميم علاوه بر آنكه در صورت‌بندي و انطباق آن بر حاملان و پايگاه اجتماعي آن دچار مشكل خواهيم شد خود را درگير مباحث حاشيه‌اي خواهيم كرد كه نتيجه ممكن حاصل از اين راهبرد را هم با چالش مواجه مي‌سازد.

3- گفتمان‌هاي موجود در ساحت سياست ايران را مي‌توان به چهار گونه كلي تقسيم كرد كه در ذيل هر يك زيرگفتمان‌هاي متنوعي در قالب طيف‌هاي سياسي مي‌گنجند.

1) گفتمان اقتدارگرايي
2) گفتمان محافظه‌كاري
3) گفتمان اصلاح‌طلبي
4) گفتمان ساختارشكني

در ميان اين چهار گفتمان مسلط، گفتمان اقتدارگرايي و گفتمان ساختارشكني، ساختار حقوقي موجود را برنمي‌تابند با اين تفاوت كه گفتمان اقتدارگرايي به واسطة استيلا بر نهادهاي فصل‌الخطابي در ظاهر انقياد خود را به ساختار حقوقي ابراز مي‌دارد اما در عمل و با تكيه بر ابزار قدرت با ارائه تفاسير اقتدارگرايانه و تمامت‌خواهانه قواعد ساختار حقوقي را لااقتضاء و تهي از درون مي‌نمايد اما گفتمان ساختار شكني با توسل به امكانات رسانه‌اي خارج از كنترل نظام به تبليغ عليه ساختار حقوقي و نظام توزيع و تفكيك قوا مندرج در قانون اساسي پرداخته ذهن مخاطبان خود را به سمت مطالبه تغييرات بنيادي در ساختار حقوقي رهنمون مي‌شود.

در عمل مشاهده شده است كنش‌ها و مواضع سخنگويان گفتمان ساختارشكن در آكسيون‌هاي سياسي به تقويت و قدرت‌گرفتن هر چه بيشتر گفتمان اقتدارگرايي انجاميده است. در عين حال نمي‌توان علاقه‌مندي قائلان به گفتمان اقتدارگرايي به سوق دادن نيروهاي منتقد و مخالف به دامان گفتمان ساختارشكني را از نظر پنهان داشت.

گفتمان محافظه‌كاري و گفتمان اصلاح‌طلبي بيشترين تأكيد را بر قرائت‌هاي خاص خود از قانون اساسي دارند و تلاش‌هاي سياسي خود را متوجه ساختار حقيقي قدرت كرده‌اند و چندان خود را متوقف به ساختار حقوقي و ايرادات و انتقادات و مشكلات موجود در سختار حقوقي نمي‌كنند.

4- اگر گفتمان‌هاي مذكور را بر روي يك طيف‌نما نمايش دهيم، مي‌توان نشان داد كه تا نيمه اول دهه هشتاد و به طور روشن پيش از شكل‌گيري مجلس هفتم نقطه كانوني منازعه سياسي ميان گفتمان اصلاح‌طلبي و گفتمان محافظه‌كاري قرار داشت اما از سال‌هاي 83 به بعد رفته رفته اين كانون منازعه سياسي به ميانه گفتمان اقتدارگرايي و محافظه‌كاري انتقال يافته است. تجلي عيني و مصداقي اين منازعه سياسي را در انتخابات هيأت رئيسه خبرگان رهبري به ويژه در سال اول از دوره اخير آن مي‌توان مشاهده نمود. روحانيت محافظه‌كار در يك سو و روحانيت اقتدارگرا در سوي ديگر صف آرايي جدي نمودند و البته نهايتا روحانيت محافظه‌كار در اين رقابت پيروز شد. صورت ديگري از اين منازعه را مي‌توان در رأي‌گيري‌هاي اخير جامعه روحانيت و جامعه مدرسين در مورد تصميم انتخاباتي آنان كه منجر به عدم حمايت از آقاي احمدي‌نژاد شد، يافت.

در حقيقت مي‌توان مدعي شد كه جريان اقتدارگرا با آسودگي خيال از جريان اصلاح‌طلبي و طرد و محدود ساختن امكان اشاعه اين گفتمان، به سراغ حل مسائل و مشكلات خود با جريان محافظه‌كار برآمده است و از آنجا كه آريستوكراسي و مدل اليگارشيك روحانيت محور مد نظر اين گفتمان را مانعي اساسي در جهت مدل‌هاي اقتدارگريانه خود اعم از حكومت يكه‌سالار يا مدل اليگارشيك نظامي مي‌داند تلاشي همه جانبه اما زيرپوستي و گاه علني و بارز در جهت محدود سازي و ايجاد مانع براي اشاعه گفتمان محافظه‌كاري مي‌نمايد.

5- از نگاه سياست‌ورزي اصلاح‌طلبانه در شرايط كنوني تحكيم هر چه بيشتر صف‌آرايي مخالفان اقتدارگرايي در برابر اين گفتمان كاري بسيار ‌ضروري و البته دشوار است. تشكيل اين جبهه گفتماني به سطح بالايي از پختگي سياسي و حزم و دورانديشي و البته سعه صدر و تحمل‌پذيري نيازمند است. در اين صورت است كه مي‌توان اميد داشت كه حركتي معطوف به نتيجه، در مقابلة بنيادي با تلاش گفتمان اقتدارگرا صورت‌بندي شود.

ميرحسين موسوي با ويژگي‌هايي كه در گفتار و رفتار و سابقه خود دارد و با پيوندي وثيق خود با اصلاح‌طلبان به ويژه شخص خاتمي به عنوان نماد بي‌بديل گفتمان اصلاح‌طلبي، مي‌تواند ميان گفتمان اصلاح‌طلبي و گفتمان محافظه‌كاري عليه گفتمان اقتدارگرايي رابط و لولاي كارآمدي برقرار نمايد.

اگر ميرحسين موسوي موفق به برقراري اين لولا شود و جبهه واحد ضداقتدارگرايي را صورت عيني ببخشد، حركتي پرقدرت و راديكال در سطح ساختار حقيقي قدرت بنياد گذاشته است. حركتي كه زمينه‌هاي ذهني آن از چندسال پيش فراهم بود و حتي يك بار سعيد حجاريان به آن اشارتي معنادار كرد (جبهه ضداقتدارگرايي از نهضت آزادي تا حزب مؤتلفه) اكنون با به ميدان آمدن مهندس ميرحسين موسوي استعداد عينيت يافتن پيدا كرده و آرام آرام تشكيل شدن اين جبهه را مي‌توان مشاهده كرد و بر جان گرفتن آن اميد بست.

ضمير راديكال اين حركت ساختارگرايانه در سطح ساختار حقيقي قدرت بي‌گمان نيازمند صورتي آرام و با طمأنينه و با رعايت التزامات ساختار حقوقي است. از اين رو هر گونه تلاش براي بر هم زدن توازن ذهني، گفتاري و برنامه‌اي ميرحسين موسوي كه در نقطه‌اي آرماني براي اين هدف ايستاده است و خارج كردن وي از اين توازن و تعادل نافي اين مقصود است. در عين حال شفافيت و صراحت موسوي در تبيين عناصر بنيادي اين راهبرد مي‌تواند تفاوت‌هاي اساسي آن را با تعابيري كه منتقدان با توسل به آن، رنگ التقاط و تذبذب به تلاش مهندس مير حسين موسوي و اردوگاه انتخاباتي او مي‌زنند، پديدار سازد.

ميرحسين موسوي در نقطه‌اي ايستاده است كه با آكسان‌هاي گفتاري و تحرکات نمادين خاص خود مي‌تواند جبهه‌اي از ابراهيم اميني تا ابراهيم يزدي، از يوسفعلي ميرشكاك تا يوسفعلي اباذري و از عبدالله نوري تا ناطق نوري را در برابر گفتمان تماميت‌خواه و سلطه‌گراي اقتدارگرايي شكل دهد و فعال سازد.

اگر موسوي موفق شود اجماع سياسي عليه اقتدارگرايي را عينيت بخشد، كاري بزرگ در ساحت سياسي ايران نموده است. حتي اگر به هر دليل، موفق نشود نامش را به عنوان دهمين رئيس جمهور ايران ثبت در تاريخ نمايد.

هر چند اگر اين ضرورت را بتوان به نيروهاي سياسي و كنشگران فعال انتخاباتي تفهيم و از طريق آنان جامعه را نسبت به خطرات حاكميت مطلق يافتن گفتمان اقتدارگرايي آگاه نمود با حمايت قاطعي كه خاتمي از موسوي نموده است و در عين حال بسيج پايگاه رأي محافظه‌كاران به سود ميرحسين موسوي پيروزي در همان مرحله اول انتخابات دور از دسترس نمي‌نمايد.

آرايش سياسي به نفع مير حسين موسوي

بي شک دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري تفاوت هاي ساختاري و بنياديني با انتخابات ادوار قبل در کشور داشته و دارد. تقريبا از رقابت هاي سومين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، کليه انتخابات برگزار شده در کشور جولانگاه رقابت دو طيف شناخته شده کشور بوده که اين دو طيف در انتخابات بعدي نيز همواره با يک ماهيت ولي با تابلوهاي تفاوت يافته روبه روي يکديگر صف آرايي کرده اند.
به ياد دارم که در انتخابات مجلس چهارم دو جناح اصلي کشور تحت تفکر معطوف به دو طيف روحاني کشور يعني جامعه روحانيت مبارزه و مجمع روحانيون مبارز صف آرايي کردند. رفته رفته در انتخابات ادوار بعد اين دو طيف به عنوان جناح راست و چپ روبه روي هم قرار گرفتند. از دوم خرداد 76 به بعد اين دو جناح عنوان جديدي در آرايش سياسي خود به کار بردند که يک طيف تحت عنوان دوم خردادي و طيف ديگر تحت عنوان راست شهرت يافتند. با شروع تبليغات انتخابات مجلس هفتم جناح راست خود را تحت عنوان اصولگرايان مطرح نمود و جناح دوم خردادي ها خود را با عنوان اصلاح طلبان به جامعه معرفي کردند. دقيقا بعد از فرمايشات مقام معظم رهبري مقارن با دوره مجلس هفتم مبني بر اينکه اصلا ح طلبي بدون اصولگرايي معنايي ندارد فرصتي به وجود آمد که عده اي از افراد ميانه يا معتدل هر دو طيف اصولگرا و اصلاح طلب متاثر از منويات مقام معظم رهبري مدعي پيدايش گرايشي جديد در آرايش نيروهاي سياسي کشور شوند. از آن به بعد در کشور شاهد جناح فکري جديدي متشکل از افراد معتدل دو جناح اصلي کشور تحت عنوان اصولگرايان اصلاح طلب يا اصلاح طلبان اصولگرا هستيم.
تا چندي پيش عموما تحليلگران سياسي - اجتماعي کشور معتقد بودند که انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري فصل جديدي از تغيير و انتقال قدرت را بين گروه هاي سياسي به وجود نخواهد آورد و به دور از کمترين مانع ممکن، اصولگرايان با حمايت حداکثري از دکتر احمدي نژاد مجددا اداره امور اجرايي کشور را به دست خواهند گرفت. وليکن برخلاف انتظار همگان اين پيش بيني تاکنون چندان رنگ واقعي به خود نگرفته است.
اگر بخواهيم دلايل مشخصي مبني بر عدم وقوع اين پيش بيني در نظر بگيريم بي گمان محکم ترين دليل آن را مي توان در رفتارهاي حلقه محدود مشاوران رئيس جمهور يا عدم اعتقاد رياست جمهور به تشريک مساعي در اداره امور با ساير همفکران سياسي از جمله جامعه روحانيت مبارز، جامعه اسلامي مهندسين، ائتلاف فراگير اصولگرايان و... يا عدم تعامل و مشورت با افراد صاحب نفوذ جناح راست محافظه کار يا راست سنتي همچون حجت الاسلام ناطق نوري، حداد عادل، علي لاريجاني، محمدباقر قاليباف، احمد توکلي، محسن رضايي، علي اکبر ولايتي و... يا برخي ديگر از تشکل هاي قدرتمند اين جناح دانست.
به عبارتي مي توان عمده ترين دليل عدم اتحاد يا اجماع در جناح اصولگرا يا همان راست را در اين خلاصه کرد که اساسا دولت نهم (دولت دکتر احمدي نژاد) قاعده بازي در استفاده از توان مديريتي و کارشناسي افراد با سابقه و قديمي جناح راست را رعايت نکرد و در تکميل اين موضوع در عين ناباوري، تک روي سياسي اصولگرايان جوان حامي دولت، پاشنه آشيل دولت نهم در انتخابات دولت دهم شده است.
تقابل فوق الاشاره به حدي منجر به عدم امکان اجماع در جناح قدرتمند راست يا اصولگرا شده است که:
- به يکباره حجت الاسلام ناطق نوري مدعي لزوم تشکيل دولت وحدت ملي مي شود و بيان مي دارد که قدرت اجرايي کشور بايد از دست نيروهاي تندرو خارج و به نيروهاي متعادل تري در جناح راست انتقال يابد.
نگارنده معتقد است در صورتي که آرايش چهره هاي انتخابات به صورت فعلي ادامه يابد و چهره شاخص ديگري از اصولگرايان وارد کارزار انتخابات نشود، بدون شک حجت الا سلا م ناطق نوري به طور رسمي و يا غير رسمي از ميرحسين حمايت خواهد کرد و حاميان خود را به سمت ميرحسين سوق خواهد داد.
- محمدرضا باهنر چهره پشت پرده جناح راست که قبل از تصدي احمدي نژاد در سمت شهرداري تهران حدود سه سال قبل از پيروزي در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري، از احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور دولت نهم نام برده بود. لزوم به کانديداي دومي از اصولگرايان را در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري به عنوان کانديداي سايه ضروري مي داند.
علي لا ريجاني طي نامه خارج از عرف ديپلماتيک پاسخي بسيار تند با نامه رئيس جمهور در خصوص چگونگي تصويب بودجه 1388مي نويسد.
در ضيافت مهماني نوروزي 1388 نمايندگان مجلس با رئيس جمهور افرادي همچون علي لاريجاني (رئيس مجلس هشتم)، محمدرضا باهنر (نايب رئيس مجلس هشتم)، حداد عادل (رئيس مجلس هفتم) احمد توکلي (رئيس مرکز پژوهش هاي مجلس) از چهره هاي قدرتمند و ذي نفوذ اصولگرايان در مجلس شوراي اسلا مي حاضر به ملا قات با آقاي احمدي نژاد نمي شوند.
شهردار تهران که به طور قطعي از حضور در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري منصرف شده با انتقادات سريع خود از نحوه عملکرد دولت نهم خصوصا در قسمت استفاده بهينه از منابع حاصل از فروش نفت توسط دولت و اجراي طرح هاي نمايشي دولت نهم را متهم به هدر دادن منابع کشور مي کند.
احمد توکلي بانقد اساسي از طرح هدفمند کردن يارانه به شيوه هاي پرداخت نقدي يارانه ها دولت نهم را مورد انتقاد جدي قرار مي دهد.
محسن رضايي با اعتقاد به اينکه دولت نهم در اجرايي برنامه هاي اقتصادي موفق نبوده و نتوانسته از همه ظرفيت هاي مديريتي کشور استفاده نمايد خواهان حضور جدي به عنوان کانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري بوده و شعار دولت ائتلا ف ملي را به عنوان استراتژي مورد نظر خود اعلا م مي دارد.
محمد نبي حبيبي عضو ارشد جبهه پيروان خط امام و رهبري و دبير کل حزب متنفذ و قدرتمند موتلفه اسلا مي در واکنش به اينکه جبهه پيروان خط امام و رهبري در حمايت از دکتر احمدي نژاد به عنوان کانديداي اصولگرايان به جمع بندي نهايي رسيده است اذعان مي دارد که جمعيت متبوعش تاکنون نظر خود را در حمايت از هيچ يک از کانديداهاي اصولگرايان اعلام ننموده است. وي در گفتگوي خود با خبرگزاري مهر در روز 88/1/25 بيان مي نمايد که جبهه پيروان در حال حاضر در خصوص نامزد نهايي خود در انتخابات رياست جمهوري دهم به تصميم نرسيده است.
حجت الا سلا م سيد ابوالحسن نواب معاون سياسي جامعه روحانيت مبارز در روز 1388/1/25 خبر مي دهد در جلسه شب گذشته شوراي مرکزي اين تشکل که با هدف بررسي مسائل انتخابات رياست جمهوري دهم برگزار شد، به هيچ نتيجه اي نرسيديم. وي همچنين تصريح کرد: موضوع انتخابات آتي در جلسه دو هفته آينده شوراي مرکزي نيز مورد بحث و بررسي بيشتر قرار خواهد گرفت. بنابراين گزارش، جامعه روحانيت مبارز تاکنون موضع انتخاباتي خود را در حمايت از هيچ يک از کانديداهاي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري دهم اعلا م نکرده است و اين در حالي است که تشکل هاي سياسي اصولگرا از جمله تشکل بزرگ جبهه پيروان خط امام و رهبري بر هم گرايي تشکل خود با تصميم جامعه روحانيت مبارز در انتخاب کانديداي واحد اصولگرايان تاکيد کرده اند. در اين خصوص حسن دعاگو عضو ارشد جامعه روحانيت مبارز با بيان اين مطلب در خصوص ناکامي هاي دولت نهم به ايلنا مي گويد: :«در برخي مواضع فرهنگي و سياسي و در حوزه مناسبات و تحولا ت اقتصادي، تندروي ها، اشتباهات و کاستي هاي آقاي احمدي نژاد يک حقيقت تلخ سياسي و يک ناروايي واقعي است.» وي در ادامه بيان مي دارد«ورود ميرحسين موسوي به عرصه انتخابات نه تنها سطح رقابت ها را ارتقا مي بخشد و موجب افزايش شور و نشاط انتخاباتي مي شود که به گسترش دامنه مشارکت مردمي در عرصه هاي انتخاباتي نيز کمک مي کند و تحکيم و تقويت اعتبار و اقتدار نظام جمهوري اسلا مي را در پي دارد» دعاگو در پاسخ به سوالي مبني بر اين که آيا جامعه روحانيت مبارز ممکن است ورودي به عرصه انتخابات نداشته باشد اظهار داشت: «ورود و حضور روحانيت مبارز در بسترها و عرصه هاي انتخاباتي بسيار جدي است. ممکن است تعبين مصداق خارجي با ضرورت و مصلحت همراه نشود که در اين صورت موضع روحانيت فراخواني اقشار مردمي به معيارهاي اساسي و افزايش هوشياري سياسي خواهد بود.»
ابوالقاسم رئوفيان عضو جبهه پيروان خط امام و رهبري و دبير کل حزب اسلا مي ايران زمين درباره خبري مبني بر توافق اصولگرايان در قم براي حمايت از احمدي نژاد اظهار داشت: من اين خبر را نشينده ام البته رايزني هايي انجام شده اما هنوز به نتيجه قطعي نرسيده است. و...
شايد به دليل مصاديق و اشارات فوق است که به يک باره جوانفکر مشاور رسانه اي رئيس جمهور اعلا م مي دارد که دکتر احمدي نژاد قصد دارد در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري به عنوان کانديداي مستقل وارد عرصه انتخابات شود و قصد ندارد با استفاده از حمايت گروه ها و تشکل هاي سياسي خود را وامدار آنها نمايد. البته اين فقط يک روي سکه است شايد روي ديگر سکه آن، باشد که حلقه مشاوران دولت نهم اميدي به حمايت حداکثري از طرف تشکل ها و گروه هاي راست يا اصولگرا نداشته و بدين استراتژي قصد دارند افکار عمومي را در پاسخ به دلا يل عدم حمايت گروه هاي اصولگرا از دولت توجيه نمايند.
بر خلا ف انتظار برخي از اصولگرايان در جناح اصلا ح طلبان، رفته رفته اجماع حداکثري حول ميرحسين موسوي، کانديدايي که خود را صرفا اصلا ح طلب ندانسته و مدعي اصلا ح طلبي مبتني بر بازگشت به اصول است در حال شکل گيري است.
اگر چه تشکل هايي همچون خانه کارگر، حزب اسلا مي کار، حزب مردم سالا ري، جمعيت زنان مسلمان، مجمع زنان اصلا ح طلب، انجمن روزنامه نگاران زن، جامعه اسلا مي دندانپزشکان و... ابتدا حمايت خود را از ميرحسين موسوي اعلا م داشتند وليکن بعد از انصراف خاتمي سازمان مجاهدين انقلا ب اسلا مي و حزب مشارکت نيز که از صاحب نفوذترين احزاب اصلا ح طلبان است بيانيه حمايتي خود از ميرحسين را اعلا م داشتند; نکته ديگر جالب توجه آن که حزب کارگزاران سازندگي نيز بعد از ملا قات با هاشمي رفسنجاني حمايت رسمي از ميرحسين را اعلا م داشتند. بدين صورت بود که اين حزب به افکار عمومي نيز اين موضوع را القا کردند که هاشمي رفسنجاني نيز نيم نگاهي به حمايت از ميرحسين دارد. اما نکته بسيار جالب توجه در جناح اصلا ح طلب که نشان از اتحاد و اجماع حداکثري در بين اصلا ح طلبان دارد آن بود که تقريبا در جلسه شوراي مرکزي مجمع روحانيون مبارز ميرحسين موسوي با قاطعيت آرا مورد حمايت اين تشکل بسيار متنفذ و موثر جناح اصلا ح طلبان قرار مي گيرد. نکته جالب توجه ديگر اين که شوراي هماهنگي جبهه اصلا حات به عنوان يک نهاد سياسي متشکل از 22 حزب و تشکل رسمي اصلا ح طلب در ضمن احترام به ارزش هاي حجت الا سلا م مهدي کروبي با اکثريت کامل حمايت از ميرحسين موسوي را تصويب و در اين راستا نيز بيانيه حمايت از ميرحسين را صادر مي نمايد.
ضمن آن که تعمق در گفته هاي برخي تشکل هاي سياسي از جمله افراد صاحب نفوذي در جامعه روحانيت مبارز همچون آقايان هاشمي رفسنجاني، علي اکبر ناطق نوري، حسن روحاني، سيدرضا اکرمي عضو متنفذ جامعه روحانيت مبارز يا حجت الا سلا م دعاگو معاون فرهنگي اين تشکل ذي نفوذ جناح راست و تني چند نفر از ديگر اعضاي اين تشکل متنفذ روحانيت، بعيد نيست که جامعه روحانيت مبارز نيز در انتخابات به اعلا م موضع رسمي در حمايت از احمدي نژاد نپرداخته و يا اين که با حمايت از ميرحسين موسوي براي اولين بار جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز موضعي يکسان در حمايت از کانديداي واحدي را در انتخابات در دستور کار قرار دهند.
ضمن اين که به گفته فعالا ن اصلي تشکل حامي قاليباف، در صورت عدم ورود قاليباف به عنوان کانديداي انتخابات بعيد نيست که تشکل متبوعشان در انتخابات سکوت اختيار کرده و يا از ميرحسين موسوي حمايت کنند. کما اين که حسن بيادي نايب رئيس اصولگراي شوراي شهر تهران با ابراز تاسف از اين که عده اي ناعادلا نه با تحريک بيگانگان به دنبال تخريب ميرحسين موسوي هستند معتقد است ميرحسين اصولگرايي خردمند است و از هر اصولگرايي، اصلا ح طلب تر است و به اين طريق تلويحا حمايت خويش را از ميرحسين موسوي اعلا م مي دارد که احتمال مي رود حمايت وي از ميرحسين با حمايت تشکل متبوعش يعني آبادگران که از تشکل هاي اصولگرايان است توام شود. به هر حال نگارنده معتقد است تا اواخر اردبيهشت ماه تغييرات شديدي در آرايش سياسي کشور شکل خواهد گرفت و ارديبهشت 88 نقطه عطفي در معادلا ت سياسي دهه چهارم انقلا ب خواهد بود. بايد منتظر و شاهد پيچيدگي ها و رخدادهاي بعدي در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري بود. انتخاباتي که حداقل آن اين است که نتيجه آن تا کنون به هيچ عنوان قابل پيش بيني نيست و شگفتي هاي زيادي را با خود به همراه خواهد داشت. شگفتي هايي که بعيد نيست يکي از آنها، اعلا م حمايت علني برخي از اصولگرايان از کانديداي مشهور شده به کانديداي اصلا ح طلبان يعني ميرحسين موسوي باشد. يا اين که بعيد نيست چهره جديدي از اردوگاه اصولگرايي وارد عرصه انتخابات شود و معادلا ت انتخابات را تغيير دهد.
يا اين که بعيد نيست در يک اقدامي غير مترقبه براي اولين بار رئيس دولت خود را نامزد دور دوم انتخابات نکند و از حضور در انتخابات امتناع نمايد و...
به هر حال بايد منتظر رخدادهاي بعدي بود